مستقل

/mostaqell/

    free-standing
    independent
    separate
    sovereign

فارسی به انگلیسی

مستقل از نظر حزبی
mugwump

مستقل از نظر سیاسی
mugwump

مستقل از نظر شغل
self-employed

مترادف ها

absolute (صفت)
مطلق، کامل، قطعی، خالص، مستقل، استبدادی، غیر مشروط، ازاد از قیود فکری، خود رای

independent (صفت)
مطلق، مستقل، خود مختار، سرخود، دارای قدرت مطلقه

autonomous (صفت)
مستقل، خود مختار، خودگردان، دارای حکومت مستقل، دارای زندگی مستقل، خودکاربطور غیر ارادی

free (صفت)
مستقل، مجاز، روا، اختیاری، عاری، ازاد، حق انتخاب، رایگان، مجانی، رها، مختار، مبرا، غیر مقید، سرخود، میدانی

non-aligned (صفت)
مستقل، غیر متعهد، ناهم پیمان

self-determining (صفت)
مستقل

self-governing (صفت)
مستقل

پیشنهاد کاربران

جداسته
مستقل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
وشکار veŝkār ( سغدی )
نالیک nālik ( پشتو: nāliki )
ناوابسته ( دری )
خودبسنده
مستقل =خود پای
استقلال =خود پایی
آزاد در برابر دربند یا وابسته
نابسته، رها
پیشنهاد واژه :
به جایِ دو واژه یِ " مستقل" و " استقلال" می توان از واژگانِ زیر بهره گرفت:
1 - خودایستا
به جایِ واژه یِ " مستقل"، می توان از واژه یِ " خودایستا" بهره گرفت؛ " خودایستا" برابر با واژه یِ "selbstst�ndig " در زبانِ آلمانی می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - خودایستایی
به جایِ واژه یِ " استقلال" می توان از واژه یِ " خودایستایی" بهره گرفت؛ "خودایستایی" برابر با واژه یِ " Selbstst�ndigkeit " در زبانِ آلمانی می باشد.

واژه "مستقل" را در زبانِ آلمانی می توان بدین گونه آزَندید ( =شرح داد ) :
1 - در زبانِ آلمانی گاهی هنگامیکه میخواهیم بگوییم ( x مستقل از y ) گفته می شود
( x frei von y )
frei در زبان آلمانی همان واژه free در زبان انگلیسی و برابر با واژه " آزاد" در زبان پارسی است.
...
[مشاهده متن کامل]

( x آزاد از y )
2 - در زبان آلمانی بیشتر هنگامی که می خواهیم بگوییم ( x مستقل از y ) از واژه unabhaengig بهره گرفته می شود: ( x unabhaengig von y )
un. ab. haeng. ig همان واژه "ناوابسته" در زبان پارسی است ( نا . وا . بست. ه )
پس به جایِ واژه یِ "مستقل" به آسانی می توانیم از واژه " ناوابسته" بهره ببریم؛ چراکه
چیزی که وابسته نباشد، ضرورتا مستقل است و زیرِ یک منطقِ دو ارزشی ( وابسته یا ناوابسته ) جای می گیرد و نَه چندارزشی.

ریشه اصلی سه حرف استقلال چیه
وارسته
self - contained
وقتی از "خانه مستقل" صحبت میکنیم ، باید از این صفت استفاده کنیم.
خویش سالارگی:استقلال
خویش سالار:مستقل
پیشنهاد من این است که از این واژگان پارسی زیبا بهره ببرید.
کامکار . . ناپیوسته . . خودگردان . .
خودکفا
علیحده
بالاستقلال
پا ایست=پایست
کیانوش انسانی مستقل و پاایست است.
به نظر من این واژ از استقلال میاد که میشه خودمختار، غیر وابسته و وقتی میخوای این صفت به کسی بدی میشه مستقل که آن هم به همان معناست
آزادانه
غیروابسته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)