مستقر

/mostaqar/

    settled
    firmly fixed
    established

فارسی به انگلیسی

مستقر بودن
stand

مستقر شدن
deploy, take

مستقر شدن در محله های خاص
ghettoize

مستقر کردن
deploy, dispose, establish, install, locate, position, settle, spot, station, instal

مستقر کردن در صندلی
seat

مستقر کننده
installer

مترادف ها

seat (اسم)
مقر، جا، کفل، نیمکت، مرکز، مستقر، مسند، نشیمن، مدار، صندلی، محل اقامت، سرین، جایگاه، نشیمن گاه

capital (اسم)
مایه، مرکز، مستقر، سرستون، سرمایه، پایتخت، حرف بزرگ، تنخواه

deep-seated (صفت)
دیرینه، مستقر

based (صفت)
مستقر، مبنی، متکی

firmly-fixed (صفت)
مستقر

well-found (صفت)
مستقر، مستحکم، کاملا مجهز، مجهز به وسایل کامل

پیشنهاد کاربران

مُستَقَر: جایگیر، سرِ خدمت، در خدمتگاه
جاگیر شدن، نشستن، نشیمن کردن= مستقر شدن، استقرار یافتن
مُسْتَقَرّ: به معنای قرار گرفتن از بُعد زمان و قرار گرفتن از بُعد مکان است. ( لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ - إِلى‏ رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ ) استقرار به معنی قرار و آرام گرفتن یک شئ در زمان یا مکان
...
[مشاهده متن کامل]
خاص دارد. وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ: "فَمُسْتَقَرٌّ" یعنی زمان استقرارتان در دنیا، تولدتان و مکان استقرارتان را می داند.

وَ الشَّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِکَ تَقْدیرُ الْعَزیزِ الْعَلیمِ38
مستقر لها: وقت وتاریخ معیّن ومحدد انقضاء
= به اتمام خواهد رسید
قبل از این آیه؛ همه فکر میکردند:
خورشید همیشه هست وابدی هست.
...
[مشاهده متن کامل]

وبرای این خورشید وستاره ها را می پرستیدند.
بعداز از 1460 سال دانشمندان ( نه مدّعیان دانش ودرس خواندن وچندصفحه را از کتاب ها دیدند ونفهمیدند. . . ! )
به بیان "قرآن عربی مبین" پی بردند!
. . .
بازهم؛ یکی دیگر از معجزات قرآن عربی مبین هست.

جایگاه
استقرار یافته ، جانمایی شده ، گذارده شده ، جای گرفته ، بر پاشده ، پای بند
واقع در . . .
مستقر در اصل از ماده قر ( بر وزن حر ) به معنی سرما است و از آنجا که سرمای شدید هوا انسان و موجودات دیگر را خانه نشین می کند ، این کلمه به معنی سکون و توقف و قرار گرفتن آمده است ، و مستقر به معنی ثابت و پایدار می آید .
قرارگاه
جای گرفته
Stationed
در پهلوی " مانیستن " برابر نسک فرهنگ کوچک زبان پهلوی نوشته مکنزی با برگردان خانم مهشید میرفخرایی.
در یکجا ماندن
این واژه تازى ( اربى ) ست و سپارش مى کنیم بجاى آن از واژه هاى شابکُیونته Shabkoyuntan ( پهلوى: مستقر ، مقرّر ) ، شابکُیونیک Shabkoyunik ( پهلوى: استقراریافته ، مستقر ) ، پارستان Parestan ( پهلوى: مستحکم ، مستقر ، ثابت ) ، مانیشتگ Manishtag ( پهلوى: مقیم ، مستقر
...
[مشاهده متن کامل]

، ساکن ) ، مانشاکManeshak ( پهلوى : مقیم ، مستقر ) مانیک Manik ( پهلوى: ساکن ، باقى ، مستقر ) بهره بجویید. در پهلوى شابکُیونتن Shabkoyuntan : قرار - استقرار دادن ، وضع - مستقر کردن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)