واژه مستعمره
معادل ابجد 815
تعداد حروف 7
تلفظ mosta'mere
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، صفت ) [عربی: مستعمَرَة]
مختصات ( مُ تَ مِ رِ ) [ ع . مستعمرة ] ( اِمف . )
آواشناسی mosta'mere
... [مشاهده متن کامل]
الگوی تکیه WWWS
شمارگان هجا 4
منبع
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
�اِستِعمار� واژه ایست عربی و در بُن به معنای آبادی خواستن است و معنی دیگری که به زیر نظر داشتن سلطه و حکومت و مادیات نیز می باشد. �استعمار کردن� نیز به معنای �آباد کردن� می باشد. ولی امروزه استعمار معنای نفوذ و دخالت کشورهای زورمند در کشورهای ناتوان به بهانه آبادی و سازندگی است. �کُلُنی� یا �مهاجرنشین� یا �مستعمره نشین� از دیگر واژه هاییست که ممکن است در این معنی به کار روند.
... [مشاهده متن کامل]
واژه استعمار
معادل ابجد 772
تعداد حروف 7
تلفظ 'este'mār
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( اِ تِ ) [ ع . ]
آواشناسی 'este'mAr
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
استعمار=بهره کشی
استعمارگر=بهره کش
مستعمره=بهره کشیده، بهره کشی زده، زیر بهره کشی ،
زور بهره دِه، زیرِ زور
سرزمین تحت اشغال
مهاجرنشین
دست نشانده
۱. کوچندەنشین، کوچبرنشین؛ جرگه
۲. ( سیاست ) چیرەشدە، زیر چیرگی سیاسی
سرزمینی که فاتورایان ( مهاجرین ) به زور به آن دست اندازی کرده و از آن بهره جویی می کنند.
همانند کشور ( قاره ) آمریکای اپاختری و نیمروزی بدست بریتانیا، فرانسه، اسپانیا در 1600 ترسایی انجام دادند، و همگان از کشور های آفریکایی امروزین.
کشور های ب بند کشیده شده یعنی ب اجبار تحت تصرف یه کشور دیگه قرار میگیرن
سرزمین یا کشوری ک توسط دولت بیگانه ای تصرف بشه در کل تحت یه سرزمین دیگه ای قرار بگیره
کلنی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)