مستعجل

/mosta~jal/

    hurried
    hasty
    preclpitate

پیشنهاد کاربران

زودگذار. [ گ ُ ] ( نف مرکب ) زودگذر. که زود گذرد: عَجْلی ̍؛ کمان تیز زودگذار. ( از منتهی الارب ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . || زوددرگذرنده. زودعفو :
در خطا دیرگیر و زودگذار
در عطا سخت مهر و سست مهار.
سنائی.
Fast - diminishing Opportunity
فرصت زودگذر
شتابنده، زودگذر