مستدل

/mostadall/

    cogent
    logical
    persuasive
    substantial
    valid
    well-founded
    proved or convinced by reasoning
    documentary

فارسی به انگلیسی

مستدل بودن
cogency, persuasiveness

مترادف ها

reasonable (صفت)
مناسب، معقول، خردمند، مستدل

sound (صفت)
دقیق، بی عیب، بی خطر، استوار، سالم، مستدل

well-founded (صفت)
کاملا مجهز، مستدل، مجهز به وسایل کامل

پیشنهاد کاربران

با دلیل ، مبتنی بر دلیل و مدرک
مثال: تبلیغات لوازم آرایشی خانم ها را داخل سایت نذارین؛ یک مدرک مستدَل از عقب ماندگی، بی فرهنگی، ضد زن بودن و اختلالات روانی شدید است که تنها راه درمان آن هم انقراض هر چه زودتر این موجودات است. ان شاءالله!
فرنودین ( با فرنود و دلیل )
گواهمندانه، خردمندانه، بخردانه.
دانشورانه، خردورزانه
متضاد غیر منطقی
Well - reasoned
گواهمند
از دید من، آمیخته واژه ی �گواهمند�، در سنجش با برابرهای یاد شده در بالا از آرش باریک تری برخوردار و افزون بر آن، گوشنوازتر است.
بجای �استدلال� نیز می توان �گواهمندی� گفت و نوشت.
...
[مشاهده متن کامل]

�آنچه بویژه این نوشتار را برجسته می کند، علمی و مُستند بودن آن است. نویسنده با بیانی گُواهمند ( مُستدل ) ، واقعیتی تاریخی را آنگونه که براستی رویداده در میان می گذارد . . . � برگرفته از یادداشت �چگونه �اوستا گوزک� تاریخ را واژگونه می نمایاند!�، ب. الف. بزرگمهر چهارم آبان ۱۳۸۹
https://www. behzadbozorgmehr. com/2010/10/blog - post_6689. html

با دلیل و برهان
در پارسی " پروهاندار " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.