accommodate
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
هم دست، کمک، یاری، یاور، حمایت، مساعدت، مددکار، معونت
کمک، یاری، مساعدت، پایمردی، نوکر، مزدور، امداد
کمک، معاونت، مساعدت، معاضدت، دستیاری، رسیدگی، مدد، همدستی، پایمردی، مراعات
توجه، مساعدت، خدمت، خیر خواهی، التفات، مرحمت
طرفداری، مساعدت
مساعدت، خیر خواهی، التفات، مرحمت
پیشنهاد کاربران
مساعدت به معنای موافقت هم هست
همکاری
یاری . . . . یاوری . . . . . کمک . . . مساعدت . . . . . . همکاری . . . . . . دستگیری . . . . . . .
یارمندی
کمک
یاوری
تعاون