مساح کسی بود که در صورت بروز آفت حاصل از تگرگ، خشکسالی، ملخ و حشرات از نوع �سن� و. . . به محل مراجعه، و اوضاع را مورد مطالعه قرار می داد. ( راوندی، 1354، ج3، 243 )
نمونه:
Th —> ث یا ز
زِم —> تم ( them )
——— از این نگر
ارد - ارت - ارث - ارده - ارته - ارثه
Erde - aarde - eorthe - —> Earthارز ~ ارت - ارزه ~ ارته - ارزا ~ ارتا
ارز ( ارض، گستره، مساحت )
... [مشاهده متن کامل]
ارزه ( پهنه، عرصه )
ارزا ( زِم گَرد، زِم پیما~ گردنده بر زمین= پیماینده زمین، مساح )