مس

/mes/

    copper

مترادف ها

copper (اسم)
مس

پیشنهاد کاربران

آشنایی با واژگانِ " مَسا ( ی ) ، مَس، مَساد، مَسَن و. . . " و پسوندِ " - آد/ - آ ( ی ) " در زبانِ پارسی :
( تاپایان بخوانید، چراکه بندهایِ پایانی گیرا و زیبا خواهد بود ) :
1 - در زبانِ اوستاییِ جوان، واژه یِ "مَس:mas" در نقشِ "صفت" آمده و به معنایِ:
...
[مشاهده متن کامل]

1. 1 - lang :دراز، طولانی، دور
2. 1 - gross، ausgedehnt: بزرگ، کلان، کشیده، گسترده، وسیع
بوده است. اُزوارشِ این واژه در زبانِ پارسیِ میانه همان "مَس" بوده است.
نکته 1:پس تا اینجا در زبانِ پارسیِ میانه نیز "مَس" صفت بوده است.
2 - در زبانِ اوستاییِ جوان، واژه یِ "مَسَن:masan" را که دارایِ پسوندِ اوستاییِ " - َ ن:an - " بوده است، هم در نقشِ "نام" و هم در نقش "صفت" داشته ایم:
1. 2 - Bedeutendheit، Groesse: بزرگی، اندازه، کلانی
2. 2 - bedeutend، gross: بزرگ، کلان، عمده، برجسته، مهنده، مهم، قابل توجه
در اُزوارشِ این واژه به زبانِ پارسیِ میانه آمده است: "مَسیه:masih" که از پسوندِ نامسازِ " - یه" ساخته شده است و چنانکه می دانید، این پسوند در پارسیِ نو به ریختِ " - ی" نیز در دسترس است.
3 - در زبانی اوستاییِ جوان، واژه یِ "مَسَه:masah" به معنایِ
1. 3 - Groesse:بزرگی، اندازه، کلانی
2. 3 - Laenge: درازا، طول، دوری
بوده است؛ جاییکه پسوندِ نامسازِ اوستاییِ " - َ ه :ah - " در آن بکار رفته است. به گفته یِ بارتولومه، اُزوارشِ این واژه ی اوستایی به زبانِ پارسیِ میانه "مَسیه" و "مَساک" بوده است که در یکمی پسوندِ نامسازِ " - یه" و در دومی پسوندِ " - آک" بکار رفته است.
4 - در زبانِ اوستاییِ جوان همچنین واژه یِ "مَسیشتَ:masišta" را داشته ایم که نشانه یِ تَرینی " - یشتَ" در آن بکار رفته است؛پس به روشنی در اینجا نیز "مَس" صفت بوده است.
5 - در زبانِ اوستاییِ جوان همچنین واژه یِ "مَسیتَ:masita" را به معنایِ
1. 5 - umfangreich، gross : بزرگ، کلان، گسترده، وسیع
داشته ایم که " - یتَ" در آن بعنوانِ "نشانه یِ کُنیده ساز" بوده است. اُزوارشِ این واژه به زبانِ پارسیِ میانه همان "مَس" در شماره ی ( 1 ) است.
این واژه چنانچه به پارسیِ نو راه می یافت، به ریختِ " مَسیته" می بود.
پرسش1: پس آیا می توان بسته به زبانِ اوستایی و شماره ( 5 ) ، "مَسیتَن" را در پارسیِ نو داشت؟
. . . . . .
دیدگاهِ "کارل زالمان" درباره یِ واژگان "مَساد، مَسا ( ی ) " و پسوندِ" - آد/ - آ ( ی ) " در آن:
کارل زالمان در زیردسته یِ پسوند " - آد:ād - " در زبانِ پارسیِ میانه چنین گفته است:
نامواژگانِ دارایِ چنین پسوندی، "ویژگی ها" را بازنمایی می کنند. ( Substantiva der Eigenschaft )
وی از واژگانِ "گرماد/گرما ( ی ) "، "سَرماد/سرما ( ی ) "، "روشناد/روشنا ( ی ) "، "پَهناد/پَهنا ( ی ) "، "ژرفاد/ژرفا ( ی ) "، "مَساد/مَسا ( ی ) " نام می برد. وی "مَسا ( ی ) " را برابر با "Groesse: بزرگی، اندازه، کلانی" آورده است. همچنین وی درآنجا بر می داود که پسوندِ " - آد" بدستِ پارسیان به ریختِ " - آی:aē - " تَرانوشته شده است، چیزی که تاپیش از این، برآمده از " - آک" دانسته وخوانده می شد. او سپس از واژگانی در زبانِ پارسیِ میانه بمانندِ "دراژاد/درازاد" و "بالاد" که در پارسیِ نو به ریختِ "درازا ( ی ) " و "بالا ( ی ) " درآمده اند، نام می برد، تا اُستوانشی بر دیدمانِ خود باشد.
( نیاز به یادآوری است که "بالاد" در پارسیِ میانه به معنای "بلندی، ارتفاع" و برابر با "Hoehe" ( آلمانی ) آمده است. )
نکته2: چنانکه در نکته یِ ( 1 ) گفته شد، " مَس" صفت بوده است و با افزودنِ پسوندِ نامسازِ " - آد/ - آ ( ی ) " ، نامواژه یِ "مَساد/مَسا ( ی ) " بدست آمده است؛ چنانکه در واژگانِ نامبرده، " گرم، روشن، ژرف، دراز، پهن و. . . " صفت بوده اند.
نکته3: همچنین می توان واژه ی "مَساد/مَسا ( ی ) " را در پیِ دگرگونیِ آوایی "س/ه" به ریخت "مَهاد/مَها ( ی ) " نیز بکار ببریم.
نکته4: تنها یک زبان شناس و ترگوینده ی باریکبین می تواند دریابد که تا چه میزان باززَیِش ( =زنده سازیِ ) این واژگان می تواند راهگشا و کارساز باشد.
. . . . . .
پَسگشتها:
1 - ستونهایِ 1155 و 1156 از نبیگ" فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" ( کریستین بارتولومه )
2 - رویبرگِ 278 از "بخش سوم - پارسیِ میانه" ( کارل زالمان )

مسمس
منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
ببینیم در زبان پارسی باستان آیا زبان های دیگر هستند لینک پایین قرار می دهم
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

مسمسمسمس
منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/زبان_فارسی_باستان
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

مسمسمسمسمس
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

مسمسمسمس
مَسّ: به معنای نزدیکی طوری که دو شئ مثل یک شئ شوند. در کلام وحی از نزدیکی زن و مرد با عنوان مَسّ نام برده شده است. إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ طبق قرآن شیطان با انسان تمایل به مَسّ
...
[مشاهده متن کامل]
و نزدیکی پیدا می کند ( إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ ) و این آیه تصریح می کند موفق به نزدیکی هم می شود. الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ؛ نزدیک شدن به کسی که در مَسّ شیطان باشد، می تواند سبب مَسّ شیطان شود برای همین حتی سلام دادن به شراب خوار ممنوع است تا چه رسد به دست دادن. قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَکَ فِی الْحَیَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ

نمی یابندش مگر پاکندگان.
واژه مس
معادل ابجد 100
تعداد حروف 2
تلفظ mas
نقش دستوری اسم
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: mas] [قدیمی]
مختصات ( مِ ) ( اِ. )
آواشناسی mes
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
دهخدا مانند همیشه از وازگان عربی و بربران مراکش مینویسد و واژگان پارسی و پهلوی این میهن ویران را خود نمیداند که چیست - مَس مَه است و و مسین و مهین و مسستی و مهستی و مستر و مهتر و مسان و مهان گویند و نام
...
[مشاهده متن کامل]
مسمغان و مه مغان ( مامقان ) یادگار انست و مَسَن نیز بزرگ را گویند و مسا گت بچم مهاژت است جت /زت /ژت /گت نام مردمانی ایرانی است که پایان زمان ساسانی از انسوی فرارودان به ایران و هند امدند

Rdhidydtbgdyy
در لری چاق میشود:مس mas و در اوستایی هم مس mas یعنی بزرگ و سترگ

مَس:بزرگ
مَس تر: ( بزرگ تر دربلوچی )
مَس ترین: ( بزرگ ترین دربلوچی )
لمس، دستمالی، سایش، سودن، جنون، دیوانگی، لمس کردن، دست مالیدن
جنون، دیوانگی، لمس کردن، سایش، دستمالی، لمس، سودن، دست مالیدن
ماسمالیزاسیون . سمبلزاسیون
بزرگ
مستر ( بزرگتردربلوچی )
کندخر

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)