مزور

/mozavver/

    dissimulator
    impostor
    deceitful
    hypocritical
    ambidextrous
    catty
    devious
    guileful
    insidious
    sordid
    guilty of fraud

مترادف ها

canter (اسم)
گردش، چهار نعل، گامی شبیه چهارنعل، مزور

hypocrite (اسم)
ادم ریاکار، مزور، سالوس، منافق، زرق فروش، متصنع، عابد ریاکار، خشکه مقدس

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

مزورمزورمزورمزور
مُزَوَر
تلفظ صحیح: mozavar
معنی اش از تزویر می آید. یعنی تقلید
در علم حقوق جاعل یا جعل کننده معنی میشود
ماده۲۴۸ ق. ت میگوید:هرگاه ظهر نویس تاریخ مقدمی را ذکر کند، مزور شناخته میشود.
در حقوق ( غالبا در حقوق تجارت ) :
مزوِر : جاعل
مزوَر : سند مجعول ، جعلی
ببخشید استوانه مدرج یا مزور چجوری تلفظ میشه
در علمِ حقوق مزور به معنای جاعل ( جعل کننده ) به کار میرود
ترساننده
مزوَّر :آ انچه از غذا برای مریض دهند ، طعام موافق طبع بیمار
به دروغم مزوری فرمود
داشت ناخورده آن مزور سود
مزوردی فرمودن کسی را : عمل و کار همراه با نیرنگ و تزویر به او آموختن .
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 524 )
سالوس