مزه

/maze/

    appetizer
    flavor
    relish
    savour
    smack
    taste
    zest
    snack
    chips
    [fig.] interest

فارسی به انگلیسی

مزه اب نباتی به نام باتراسکاج
butterscotch

مزه بخش
spice

مزه بخصوص دادن
taste

مزه بخصوص داشتن
taste

مزه تند
tang

مزه چیز بخصوص را داشتن
savor, savour

مزه دادن
taste

مزه دار کردن
flavor

مزه داشتن
smack

مزه دهان کسی را فهمیدن
sound

مزه قوی و خوشایند
body

مزه گر
taster

مزه مشخص
tang

مزه کردن
taste

مترادف ها

taste (اسم)
سررشته، مزمزه، طعم، مزه، ذوق، سلیقه، چشایی، طعم و مزه چشی، چشاپی

smack (اسم)
ضربت، ماچ، طعم، مزه، صدای سیلی یا شلاق، چشیدن مختصر

savor (اسم)
بو، طعم، مزه، حس ذائقه

relish (اسم)
میل، اشتها، خوش مزگی، چاشنی، طعم، مزه، خوش طعمی، ذوق، رغبت، مقدار کم، ذائقه

flavor (اسم)
خوشبویی، خوش مزگی، چاشنی، طعم، مزه، مزه وبو، خوش طعمی

gusto (اسم)
لذت، درک، احساس، طعم، مزه، ذوق

zest (اسم)
میل، خوش مزگی، مزه، رغبت

sapor (اسم)
مزه، ذائقه

sapour (اسم)
مزه، ذائقه

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
صفحه ۱۰۷۸
درست در کتاب گفت مزه پهلوی هست ولی کتاب فرهنگ واژه های اوستا این واژه مزه از ریشه ی واژه مَز اوستایی هست
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
...
[مشاهده متن کامل]

زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

مزهمزهمزهمزه
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515
نوشته عربی ولی من فکر میکردم ترکی باشه که با مزقل و مزقون هم ریشه باشه چون مزه به معنای اندک و کم خوردن هست، مزقل هم جایی هست که اندک ابی میتونه رد بشه و مزقون هم یعنی به حدی بتوی موسیقی بنوازی. هر چی عم زبانشناسان مینویسند یکی میاد مینویسه پهلوی، اگه پهلوی کلمه داشت اینهمه کلمه عربی و ترکی چیه
مزه maza/maze بی هیچ تشدیدی است و در پهلوی مچک بوده و در پارسی دری انرا به � مزیدن� صرف کنند
آیا در شعر سنتی فارسی میتوان واژه مزه را با تشدید هم بکاربرد؟ مانند واژه ( امید ) که حضرت سعدی در بوستان گاهی با تشدید گفته و گاهی بدون تشدید.
آیا واژه ی ( مزه ) تشدید دارد یانه ؟
واژه مزه
معادل ابجد 52
تعداد حروف 3
تلفظ maz[z]e
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: mazak]
مختصات ( عا. )
آواشناسی maze
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
مزه
مزه ها نوعی چاشنی هستند، با این تفاوت که معمولاً چاشنی را داخل، یا روی غذا می ریزیم یا میمالیم، اما در زمان استفاده از مزه، مواد غذایی را داخل مزه فرو می بریم. مزه را می توان به روش های مختلف و در غذاهای گوناگون استفاده کرد. مثلاً فرو بردن برگک سیب زمینی یا ذرت داخل مزه، استفاده از آن برای انواع خمیراک، سوسیس و به عنوان مزه روی سینی مزه از جمله کاربردهای مزه است.
...
[مشاهده متن کامل]

به تقلید از فنگلیش برخی عوام و شرکتهای تجاری به آن دیپ یا dip میگویند.

مزهمزه
مزه یک کلمه ریشه ای می باشد که با کلماتی مانند ممیزی تمایز تمیز ممیز میزان هم ریشه می باشد و در باب تعریف اینطور می شود تبیین کرد، تمایز بین طعم شوری شیرینی تلخی ترشی و تندی. کلمه ممیز در ریاضیات هم یعنی
...
[مشاهده متن کامل]
جدا نمودن و متمایز نمودن اعداد ریز و درشت از هم. و کلمه میزان هم که برای دستگاه اندازه گیری رواج یافته ایجاد ممیزی و تمایز با یک معیار تعریف شده و استاندارد در محاورات روزمره استفاده می شود.

مزه: در پهلوی مچگ mečag بوده است .
( ( بخورد و برو آفرین کرد سخت
مزه یافت خواندش ورا نیکبخت ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 281. )