دیکشنری
مترجم
بپرس
مزمزه کردن
nip
to sip
to taste a little at a time
دنبال کنید
فارسی به انگلیسی
مزمزه کردن ابگونه
sip
مترادف ها
sip
(فعل)
چشیدن، مزمزه کردن، خرده خرده نوشیدن، خرد خرد اشامیدن
پیشنهاد کاربران
( با توسعه معنایی ) : تلو یحی بررسی کردن، سنجیدن موقعیت برای گفتن چیزی
+ عکس و لینک