privateer
مزدور
/mozdur/
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
کمک، یاری، مساعدت، پایمردی، نوکر، مزدور، امداد
کوتوله، نوزاد، خوراک، نویسنده مزدور، مزدور، خوشه چین، کرم حشره، بچه مگس
مزدور
کارگر، عمله، مزدور، فعله
کارگر، عمله، مزدور، فعله، استادکار، مزدبگیر
غلام، غلام پاروزن، مزدور، زحمتکش
مزدور
برش، ضربه، ضربت، فاحشه، چاک، نویسنده مزدور، جنده، خش، مزدور، کلنگ، سرفه خشک وکوتاه، اسب کرایه ای، اسب پیر، درشکه کرایه
مزدور
مزدور
مزدور
خود فروش، مزدور، اجیر
پیشنهاد کاربران
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹




زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹




مزدور مزد ور است هر کسی که مزد میگیرد کارگر .
خود آبادیس گفت در مزدور می شود مساعدة , یرقة چطور شده این واژه فارسی عربی شده رو نمی دانم با چه تحقیق شده خدا می داند مژد که گفتم عربی است فارسی است عجیب غریب خدا مگر می شود بدون تحقیق گفت کدام واژه عربی است یا فارسی یا دیگر زبان بدون تحقیق درست حسابی خیلی برام عجیب آبادیس چطور چنین نظرات رو منتشر می دهدمن خودم می دانم کیا این نظرات می دهند دوستان پان ها دشمن ایران مردم یک مشت تجزیه طلب ضد ایرانی طرفداران پان ترکیه نوکر یا بند رژیم صهیونیستی جنایت کار هست.
... [مشاهده متن کامل]
واژه مزدور
معادل ابجد 257
تعداد حروف 5
تلفظ mozdur
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم، صفت ) [پهلوی: mozdwar]
مختصات ( مُ ) [ په . ] ( ص مر. )
آواشناسی mozdur
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

... [مشاهده متن کامل]
واژه مزدور
معادل ابجد 257
تعداد حروف 5
تلفظ mozdur
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم، صفت ) [پهلوی: mozdwar]
مختصات ( مُ ) [ په . ] ( ص مر. )
آواشناسی mozdur
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

مژد از مزد و مزد در عربی … همچنین مزدور در عربی
مزدور به معنی مزد آور بوده و مثل خیلی از کلمات فارسی که برای سهولت تلفظ یک حرف ان حذف شده و تبدیل به مزدور شده. دقیقا مثل کلمه ناخدا که اول ناوخدا بوده
مزدور ، یعنی کسی که کاری را انجام میدهد ، و در قبال ان کار مزد میگیرد ، الان حتی میشه گفت یک نجار یا اهنگر یا بزاز یا خیاط یا مکانیک یا میوه فروش و. . . هر شغل دیگر مزدور هستند ، چون کاری را انجام میدهند و مزد میگیرند
مزدور در لغت یعنی میوه موز که از دسترس دور هست چون گران قیمت هست اگر خیار مد نظر بود الان اینقدر دور نبود وبه راحتی در دسترس همگان قرار داشت بنابراین بهتر است
مزدور = خیار نزدیک
مزدور = خیار نزدیک
واژه مزدور کاملا پارسی است چون در ترکی می شود
paralı در عربی می شود مرتزق این واژه یعنی مزدور که از واژگان پهلوی صد درصد پارسی است.
paralı در عربی می شود مرتزق این واژه یعنی مزدور که از واژگان پهلوی صد درصد پارسی است.
در بین عوامِ مردم ایران
مزدور به معنای کسی است که پیروی کننده دستوراتِ حاکمِ ظالم است یا کسی که برای پیروی از دستوراتِ حاکمِ ظالم از کشورهای بیگانه اَجیر می شود ( پول میگیرد ) .
مزدور به معناهای گفته شده هم مرتبط است
مزدور به معنای کسی است که پیروی کننده دستوراتِ حاکمِ ظالم است یا کسی که برای پیروی از دستوراتِ حاکمِ ظالم از کشورهای بیگانه اَجیر می شود ( پول میگیرد ) .
مزدور به معناهای گفته شده هم مرتبط است
نوکر حلقه به گوش اجنبی و بیگانه
کسی که روز مزدی کار میکنند. کسی که مزد خود را در همان روز دریافت میکند. اجرت روزانه. دستمزد روزانه
کسی که به خاطر پول کار می کند
مُزد وَر
نوکر چریک ؛ نوکرانی که در فوج هنگام ضرورت بسخره ملازم گیرند و بعد اختتام جنگ آنها را معزول سازند. ( آنندراج ) ( از سفرنامه ٔ شاه ایران ) .
اون آدم ایرانی نیست اگه ندونه مزدور چیه
سر سپردگان
مزدور از ریشه زدر هست که در باب مفعول بکار رفته و بمعنی احترام است.
پاچه خوار
کسی که تهد فرمان حاکم ستمگر کار کند.
مزد:اجرت . حاصل
دور::دو رویی. دو رنگی
دور::دو رویی. دو رنگی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)