مزد

/mozd/

    wage
    reward
    consideration
    earnings
    hire
    pay
    remuneration
    wage(s)

فارسی به انگلیسی

مزد پایه
base pay

مزد پس از کسر مالیات و غیره
take-home pay

مزد دادن
remunerate

مزد گیر
wage earner

مزد نکول شده
backpay

مزد کافی برای زیستن در رفاه نسبی
living wage

مزد کمینه
minimum wage

مترادف ها

pension (اسم)
مستمری، پانسیون، مزد، حقوق، مقرری، حقوق بازنشنستگی

compensation (اسم)
جبران، تلافی، غرامت، جبران کردن، عوض، پاداش، تاوان، مزد

reward (اسم)
جایزه، اجر، مژدگانی، انعام، عوض، پاداش، مزد، سزا

wage (اسم)
اجر، مزد، دستمزد، اجرت، کارمزد، دسترنج

fee (اسم)
پرداخت، امتیاز، پاداش، مزد، پول، دستمزد، شهریه، اجرت، پردازه، پردازانه

wages (اسم)
مرسوم، مزد، مقرری

hire (اسم)
پرداخت، مزد، کرایه، اجرت، اجاره

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

مزدمزدمزدمزدمزد
در فارسی باستان، واژه **�مَزد�** ( mazda ) به معنای **�خرد�**، **�دانایی�** یا **�حکمت�** است. این واژه در نام **اهورامزدا** ( Ahura Mazda ) نیز دیده میشود، که به معنای **�سرور دانا�** یا **�خدای خردمند�**
...
[مشاهده متن کامل]
است. اهورامزدا خدای بزرگ در دین زرتشت محسوب میشود و نماد نور، دانایی و نیکی است. بنابراین، �مَزد� در فارسی باستان مفهومی عمیق و مرتبط با خرد و فرزانگی دارد.

کرا
مواجب
سزا
واژه مزد
معادل ابجد 51
تعداد حروف 3
تلفظ mozd
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: mozd] ‹مزده›
مختصات ( مُ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی mozd
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
متاسفانه، اساتیدبزرگ، واژه ی مزدMAZDرا نادیده گرفته وتنها بهMOZD اکتفاکرده اند. درحالیکه MAZD، از واژه های کلیدی فرهنگ نیاکانی مااست که خوشبختانه، آقای رضا خسروی، در همین صفحه، توضیح خوبی نوشته اند. جای
...
[مشاهده متن کامل]
سپاس بسیار است از مدیریت وهمکاران ارجمند و فرهیخته ی آبادیس که امکان مشارکت عمومی را درجهت بالابردن دانش فرهنگ و واژه ها، فراهم کرده اند.

مزد، پاداش
مزد واژه ای مشترک در بیشتر زبانها با ریشه هندواروپائی
بر گرفته از بن ریشه هندو اروپائی میسدوس misdos در فارسی میانه میزد mizd وفارسی باستان میژدم mizdam و در اوستا میژدا mižda ودر تالشی مژد و در یونان باستان میستوس misthos ودر المانی می اته . miete
...
[مشاهده متن کامل]

مزد آن گرفت جان برادر که کارکرد
From Middle Persian [script needed] ( myzd /mizd/ ) , from Old Persian, from Proto - Iranian *mižd�m, from Proto - Indo - Iranian *miždʰ�m, from Proto - Indo - European *misdʰ�s. [1]. Cognate with Talysh مژد ( məžd ) , Ossetian мызд ( myzd ) , Avestan 𐬨𐬍𐬲𐬛𐬀 ( mīžda ) , and further with Ancient Greek μισθός ( misth�s ) , German Miete.

مَزد = بر وزن مَرد، نَزد. Masd
مشتق از مَزدا، به معنای ترکیبی ( بیکرانه پیوسته یگانه ) ، بی مرز، لایتناهی، Infinity , Boundless
منبع : کتاب نگره مَزد - انتشارات رَسا - 1386
اجرت - دستمزد - پاداش - حق الزحمه