ناراحتی، اذیت، نا سازگاری، ناجوری، اسیب، زحمت، اسباب زحمت، مزاحمت، درد سر، نا مناسبی
disturbance(اسم)
پریشانی، ناراحتی، اشوب، تعرض، اختلال، مزاحمت
molestation(اسم)
مزاحمت
hindering(اسم)
منع، مانع، مزاحمت
troubling(اسم)
مزاحمت
obtrusion(اسم)
مزاحمت
پیشنهاد کاربران
مزاحمت: پدید آوردن ناراحتی روانی یا فیزیکی خواسته یا ناخواسته، گذرا یا دراز مدت برای کسی. ( https://www. cnrtl. fr/definition/incommodite ) همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دردسر ( دری ) ازرمیا azarmyā ( سغدی )
رنج افزایی، کار افزایی
واژه مزاحمت معادل ابجد 496 تعداد حروف 6 تلفظ mozāhemat نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: مزاحَمة] مختصات ( مُ حَ مَ ) [ ع . مزاحمة ] ( مص م . ) آواشناسی mozAhemat الگوی تکیه WWWS ... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 4 منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین فرهنگ واژه های سره فرهنگ فارسی هوشیار
مُزاحِمَت: ١. سرباری، سربار شدن، سرخری، سرخر شدن، دست - وپاگیری، دست - وپاگیر شدن ٢. مایەیِ رنجش بودن / شدن، مردم - آزاری، آزاردهی، آزاردهندگی، خرمگسی، خرمگس بودن ٣. رنجەآوری، رنجاوری ۴. آشوبگری ۵. دردسرسازی، ... [مشاهده متن کامل]
دردسرساز بودن، پردردسری، پردردسر بودن ۶. آرامش - بەهمزنی، آسایش - شکنی [لطفأ، مزاحمت ایجاد نکنید: خواهشن، آرامش را بەهم نزنید]
disturb
interference = مزاحمت در شیمی
واژه *مت یک واژه اوستایی است ( همتای mate انگلیسی ) که هم درجای پیشوند و هم درجای پسوند می نشیند و به معنای همراهی و همنشینی است مانند ندامت ( در سنسکریت ned नेद् =پشیمانی ) تهمت ( توه=آزار ) گیامت - قیامت ( گیا=زنده، گیان=جان ) و گیمت - قیمت ( گی=ارزش ) و زحمت - زهمت ( زه=کاستن ) و خدمت - هدمت ( خد - هد=خانه ) و مت گئُشاواره=با گوشواره و مت هیزوانگ= با زبان. و عرب با دستمایه واژه زهمت ، در ساختارهای دیگر دستوری ، واژه گان نویی همچون" مزاحمت" و . . . ساخته است. ... [مشاهده متن کامل]