مرید

/morid/

    disciple
    follower
    devotee

مترادف ها

devotee (اسم)
پارسا، طرفدار، هواخواه، سالک، زاهد، مجاهد، فداکار، فدایی، جانسپار، مرید

disciple (اسم)
موافق، طرفدار، پیرو، هواخواه، سالک، حواری، شاگرد، مرید

henchman (اسم)
طرفدار، پیرو، مرید، نوکر

پیشنهاد کاربران

مَرَد: به معنای لیز خوردن است. �صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِیرَ: مراد از مُمَرَّدٌ یعنی، بلوری و صاف و لغزنده بودن است. مراد از شَیْطاناً مَرِیداً یعنی شیطانی که در وعده های خود به انسان می لغزد و ثابت
...
[مشاهده متن کامل]
نیست. مٰاردین کسانی هستند که اهل نفاق اند و ثابت قول نیستند ( وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفاقِ ) به کسی که تحت امر شیطان است و هر لحظه یک قول و قرار و تصمیم جدید مطرح می کند، مردّد گفته می شود.

یعنی دوست دار
ارادتمند
خطاب به احمد حسینی، باید بگم که داخل کتاب سیرتاپیاز ادبیات مرشد رو نوشته مقابلِ مرید. حالا من نمیدونم چی درسته چی غلط!
طرفدار، دوستدار
طرفدار
مَرید در عربی=سرکش، متمرد
کاملااشتباه گفته هاتون مرید یعنی رسیدن به چیزی یعنی شخص توروبه اون چه که می خوای می رسونه مثال فلانی مرید توهستش یعنی توروبه اونچه که می خوای می رسونه درکل مریدیعنی خواسته رسیدن
کلمه ( مرید ) به فتحه میم به معنای کسی است که از هر خیری عاری باشد. البته این کلمه در مورد مطلق عاری نیز استعمال دارد، چه عاری از خیر و چه عاری از غیر آن .
بیضاوی در تفسیر خود گفته : کلمه ( مارد ) و کلمه ( مرید ) به کسی گفته می شود که با هیچ خیری وابسته نیست ، و اصل ترکیب برای توصیف به نرمی و لطافت و بی موئی و برهنگی از پر و پشم وضع شده و تعبیر ( صرع ممرد ) و نیز ( غلام امرد ) و نیز ( شجره مردأ ) همه از این باب است ، اولی به معنای تختی نرم و لطیف ، و دومی به معنای پسری بی مو، و سومی به معنای درختی است که برگ آن اندک و تک تک باشد. این بود گفتار بیضاوی . ( تفسیر المیزان )
...
[مشاهده متن کامل]

سپس رو. [ س ِ پ َ رَ / رُو ] ( نف مرکب ) پیرو و پس رو. ( ناظم الاطباء ) . ذانب. دابر. ( منتهی الارب ) . سفسیر. ( صراح اللغة ) . || مرید. ( ناظم الاطباء ) .
باسلام، به فتح میم به معنی متمرد و نافرمانی کننده از خدا و رانده شده
�مرید� از مادّه �مرد� ( بر وزن سرد ) در اصل، به معنای سرزمین بلندی است که خالی از هرگونه گیاه باشد، و به درختی که از برگ خالی شود �امرد� می گویند; روی همین جهت، به نوجوانانی که مو در صورتشان نروئیده نیز، �امرد� گفته می شود. و در اینجا منظور از �مرید� کسی است که عاری از هر گونه خیر و سعادت و نقطه قوت است، و طبعاً چنین کسی، سرکش، متمرد، ظالم و عصیانگر خواهد بود
...
[مشاهده متن کامل]

این نوشته کاملاً اشتباه است، متضاد مرید: مراد، مرشد. مثل این میماند که ما بگوییم متضاد شاگرد معلم است!! شاید بشود گفت متضاد مُرید، مَرید است یعنی سرکش.
هو
باسلام، به فتح میم به معنی متمرد و نافرمانی کننده از خدا و رانده شده.
با تشکر
استاد، راهنما، رهبر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)