مرکبات. [ م ُ رَک ْ ک َ ] ( ع اِ ) ج ِ مرکبة. مرکبه : و انواع امراض و صنوف مزاجات و مرکبات و غیر آن ثبت گردانید. ( سندبادنامه ص 65 ) . و اورا. . . و مالک مرکبات سفلی کرد. ( سندبادنامه ص 3 ) . - مرکبات امتزاجیه و غیرامتزاجیه ؛ مرکبات امتزاجیه از یازده تا نوزده و غیرامتزاجیه از بیست و یک تا نودونه باشد. ( از آنندراج ) . رجوع به مرکب شود. ... [مشاهده متن کامل]
|| ج ِ مرکب ، نوع درختان گرمسیری که برگهای شکننده و لغزان و میوه های ترش یا ملس یا شیرین دارد و برگهای آن در زمستان نیز بر درخت ماند. نوعی درختان که خزان نکنند و میوه های شیرین و ترش و معطر دارند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . مرکبات در نواحی گرمسیر و مرطوب عمل می آید، در ایران مخصوصاً در سواحل بحر خزر و در بعضی نقاط جنوب است. سابقاً در گیلان و مازندران مرکبات زیاد بود ولی به تدریج رو به نقصان گذارده است طریقه کاشتن آن بوسیله تخم و یا بواسطه نهال ریشه دار است. در سال سوم درخت مرکبات را برای خوبی جنس و طول عمر پیوند میزنند و برای حمل میوه آن به نواحی دوردست معمولاً آنها را زودتر می چینند. ( از جغرافیای اقتصادی کیهان ) . برخی از انواع مرکبات ایران عبارتنداز: بادرنگ. بارپوست. بالنگ. بکرائی. پاتاوی. ( پتابی ، پتاوی ) . پرتقال. ترشاب. ترشه. ترنج. توسرخ. دارابی. سلطان المرکبات. عباسی. فتابی. فتاوی. لیموی آب. لیموی ترش. لیموی ژاپنی. لیموی شیرین. لیموی عمانی. نارنج. نارنگی. نافه. و رجوع به مرکب شود. || در اصطلاح فلسفی ، موالید ثلاث را مرکبات گویند در مقابل بسائط که عقول و نفوس و هریک از عناصر هستند. ( از فرهنگ علوم عقلی ) . و رجوع به مرکب و مرکبه شود. - مرکبات خارجیه ؛ مرکباتی است که اجزاء ترکیب کننده آن درخارج موجود باشد مانند ترکیب جسم از ماده و صورت و غیره. ( شفا ج 2 ص 115، از فرهنگ علوم عقلی ) . - مرکبات طبیعی ؛ موالید ثلاث است و آنچه بالطبع ترکیب یافته باشد. ( اسفار، از فرهنگ علوم عقلی ) . - مرکبات عقلی ؛ اموری است که با تعقل و تحلیل عقلی منحل به اجزائی شوند و وجود خارجی آنها در ظرف خارج منحل به اجزائی نگردد، مانند نوع که در عقل منحل به دو جزء ذاتی می شود که جنس و فصل باشدولکن در خارج یک امر است مقابل مرکبات عینیه. ( شفا و اسفار، از فرهنگ علوم عقلی ) . - مرکبات عنصری ؛ موالید ثلاث است. ( مصنفات ، از فرهنگ علوم عقلی ) . - مرکبات عینیه ؛ مرکبات خارجی است. ( اسفار، از فرهنگ علوم عقلی ) . - مرکبات قابسه ؛ مرکبات جسمانی است مانند موالید. ( مصنفات ، از فرهنگ علوم عقلی ) . - مرکبات کلیه ؛ مرکبات بر دو روی است یکی مرکبات کلی است چون افلاک و کواکب و امهات ، و دیگر جزوی است و آن ترکیب موالید است چون نبات و حیوان. ( زادالمسافرین ، ازفرهنگ علوم عقلی ) . منبع. لغت نامه دهخدا
آیا واژه شَل و پَل را شنیده اید؟؟ همگی شنیده ایم که میگویند میزنم شل و پلت میکنم / خب این از این . . . شال و پال کردن را چطور آیا آن را شنیده اید؟؟؟ آیا شال و پال کردن به شال و کلاه و تجهیز کردن اشاره ندارد؟ ... [مشاهده متن کامل]
وقتی راجبه شالوده صحبت میکنیم یعنی تجهیزات ( اساس / بنمایه = خمیر ( این همانیست که از خم و کم و خمش و کمش و کمین ( خمین ) آمده ) یعنی اساس سازنده هر چیزی = ترکیبات =خمیر مایه = بنمایه وقتی میگیم پالوده یعنی تجهیز ( بالا رساندن و ارتقا که در پالایش آنرا داریم یعنی ارتقا دادن و افزودن چیزی به چیزی جهت بهتر شدن , برعکس آن آلایش یعنی زدودن و حذف ترکیبات اضافی جهت رسیدن به پاکی و خلوص بوده ) پالان دوزی و پالان سازی ( جایی از مرکب که انسان روی آن مینشیند ؛ البته پال بعد ها بال و والا و بالا شده یعنی بالا دوزی و اشاره به بالانشستن نیز دارد ) یعنی ترکیب که در پالایش یعنی ترکیب سازی / مرکب سازی ( اینک به این پی میبریم که چرا برای دوختن جای نشستن روی مرکب یا چهار پایان از پالان بهره بردند ) پس در یه جا به معنای ترکیبات ( اساس / بنمایه ) جهت پال ( بال = ارتقا ( بالش = افتخار همان بالیدن و افتخار کردن ناشی از ارتقا بوده ) ) بکار رفته و در جای دیگر یعنی پالایش برای ارتقا و ترکیبات بهتر دیدید چطور در شَل و پَل به شل بودن و خراب و نابودی اشاره شده ( که در اصل از خمیر و بنمایه آمده ) اما در شال و پال به تجهیز / مجهز / والایی / ترکیب / مرکب و اساس اشاره شد؟ مثلا در شلخته به ادم شُل و بی دست و پا گفته میشود = ادم بی اساس و پایه اینکه میگویم در زبان ایرانی گاها برخی از واژه ها در ریخت های دیگه رنگ و دیس دیگری یافتند دلایلی دارد که پیشتر در پست های دیگری که از خودم انتشار دادم بررسی های بسیاری انجام شد و بی دال و دلیل چیزی نمیگم. مثلا واژه دال را در دالان نیز داریم ( تونل ) که منظور راه و مسیریست که ما را به جای خاصی میرساند ( هدف و ریشه اصلی ) پس شالوده از شالودن نیامده بلکه از شال آلوده ( ترکیب ) آمده = ترکیب اساسی = هسته ترکیبی = هسته و اصل ساخته شده همانطور که به هسته میوه ها آلو گفته میشود؛ آلو همان الود بوده یعنی ترکیب یا هسته یا برامده ( چرا برامده چون از بَر یا همان پَر یا آپِر یا آپ یا up یا بالا / بال و . . آمده ) که باز اشاره به زندگی و هستی و هسته دارد آیا این خود سندی نیست که چرا به میوه ها مرکبات میگویند؟؟؟ ایا مرکب و ترکیب از آلود نیامده؟؟؟ یعنی از آلو؟؟ اینک چیستان ذهنی حل و رفع شده و واقعا چیزی نمیماند که حل نشده باشد حتی ریشه اینکه چرا به میوه ها مرکبات میگویند نیز پیدا شد همچنین در شَل/شُل/شال ( و در شلوار / شلمان = تیر و پایه برق مازندرانی که اشاره به اساس و پایه دارد و. . . . انرا داریم با سپاس