مروارید

/morvArid/

    pearl

فارسی به انگلیسی

مروارید پرورشی
cultured pearl

مروارید ریزه
seed pearl

مروارید مصنوعی
cultured pearl

مترادف ها

pearl (اسم)
در، صدف، مروارید، اب مروارید

bdellium (اسم)
خشل، مقل ارزق، مروارید، مل زنگباری

nacre (اسم)
مروارید، صدف مروارید

پیشنهاد کاربران

لولو
دُرّ
سمط
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

مرواریدمرواریدمرواریدمروارید
کلمه مروارید به لحاظ مفهومی یک کلمه پُر مفهوم و پُر مَغْزی می باشد. کسی هم که این کلمه رو به عنوان اسم برای اون جوهری که تبدیل به گوهر شده انتخاب کرده خیلی شخص حکیم و دانشمندی بوده. کلمه مروارید یک کلمه ای می باشد که خودش به تنهایی یک جمله می باشد. یعنی از سه بخش ( مُر وار اید ) تشکیل شده است. کلمه مُر یا مِر یعنی ریز، کوچک، دانه ی کوچک مثل مور، مورچه، موریانه، مثل مُونومِر و پُلیمِر که در صنعت شیمی زیاد این اصطلاح استفاده می شود. یا کلمه ی ( مورد ) که در غالب کلی و ابعاد کلی تری برای هر چیز کوچکی در جمله بندی و محاوره استفاده می کنیم یا کلمه موره که برای دانه های کوچک، تحت عنوان کلمه مهره استفاده می کنیم. کلمه وار که با کلمه ورز و ورزش و ورزیده شده هم ریشه می باشد در کلماتی مثل دیوار هموار ناگوار گوارش سوار دشوار قابل روئیت هست که البته هرکدام در جایگاه خودشان تعریف خاص خودشان را دارند. و آخرین بخش کلمه مروارید کلمه ( اید ) می باشد به مفهوم شدن. که این هم در کلماتی زیادی قابل روئیت هست مثل مهشید خورشید جمشید ناهید شهید. در کل اگر کلمه مروارید رو با این تعاریف که تبیین شد بخواهیم در غالب یک جمله تعریف کنیم، می شود اینطور تعریف کرد. دانه ی ورز آمده. دانه ی ورزیده شده.
...
[مشاهده متن کامل]

البته شباهت کلمات ریشه ای هم در کلمات زیاد هست که اگر دقت و ریزبینی نباشد ممکن است جایگاه مفهومی کلمات رو باهم اشتباه درک کنیم. مثل مُوَرَّب مُوَرِّخ مورث.
یک حقیقت رمزآلود و جنراتوریک هم که در دل این رویه ی کلمات پنهان هست و به ما انسانها دهنده یک پیام می باشد این است که به ما می گوید ای بشر اگر می خواهید به عالم علم ورود کنید و به حقایق هستی پی ببرید، با دو مقوله ی مسئله و کلمه می توانید به این عالم ورود کنید. و هر حقیقتی را که در درون هر شکافی مثل یک شکوفه پنهان شده باشد کشف کنید و شکوفا شوید. یک جمله ای هم از عهد عتیق به زمانه ما رسیده که مُؤَیِّد این مطلب می باشد. و آن این جمله می باشد؛ و خداوند اولین چیزی که خلق کرد کلمه بود.

مروارید واژه فارسی است که از �مرواتیت� در زبان فارسی میانه گرفته شده است .
این واژه با �مارگونا� در آرامی و سریانی هم ریشه می باشد.
این واژه بصورت �مارگارتس� به زبان یونانی و سپس به شکل �مارگوریت� به زبان فرانسوی وارد شده است .
...
[مشاهده متن کامل]

نامهای که از این واژه گرفته شده اند :مارگارت - مارگاریتا - مگی - مارگری - پگی
واژه مرجان در عربی نیز از این واژه گرفته شده است .

مُروارید: نام دخترانه - واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیک )
پهلوی: مُروارید ( murwārīd )
.
مُر: هو، نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر! -
نام دارو و شیره ای ( صمغی ) تلخ و سیاه رنگ که از درختچه ای مُر بدست می آورند که بیشتر در سرزمین های گرمسیری و دریای سرخ هست! مانند: ایران، عربستان، هندوستان، سنگال، ماداگاسکار
...
[مشاهده متن کامل]

( ( مُروارید سیاه، گران ترین و نایاب ترین مُروارید هست! ) )
.
واگ: وَک ( vāc ) -
واکه، واز، باژ - واژه، کلمه، حرف - صدا، نوا، آواز، آهنگ، گواژه!
.
ریت: رید، ریدن! -
بیرون ریختن، تراوش کردن ( تراویدن! ) ، ترشح -
عُصاره، جوهره، چکیده، اَفشُره ( اَفشُرده، فِشُرده ) ، شَهد، نِکتار ( یونانی )
.
معنی: بیرون ریختن گوهره ی گرانبها، تراوش نگین با ارزش -
شنیدن خبر خوش، بشارت دهنده گوش نواز، دلگرم روح افزا، نوید بخش آرامش بخش
.
شایست ناشایست، فَرگَرد ( فصل ) 2، بند116:
"murwārīd" ud kah - rubāy ud yākand
gōhr parrēnag ud šabag wassadēn sag ast;
abārīg gōhr ī nāmčistīg nē guft ēstēd, šōyišn ēdōn čiyōn dār, ud ka andar ō kār kard ēstēd, šōy nēst; ud ka nē kard ēstēd, ā - š šōy ē ( w ) bār
معنی: "مروارید" و کَهربای و یاقوت ( کند یا قَند ) ،
گوهر پیروزه ( فیروزه ) و شَبَگ ( شَبَق، گونه ای زغال سنگ ) و وَسَدین ( بِسَد سنگ، سنگ شَجَر، عقیق ) است؛
دیگر گوهرها را که به نام گفته نشده است، شستشو[شود] چنان چون چوب [است]، و [آن] اگر در [چیزی] کار گذاشته شده باشد، شستشو ندارد؛ و اگر کار گذاشته نشده باشد، پس شستشوی آن یک بار [است]

دُرّ ( جمع دُرَّة )
کافه شب های تهران
واژه مروارید
معادل ابجد 461
تعداد حروف 7
تلفظ morvārid
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: marvatit]
مختصات ( مُ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی morvArid
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
در عربی این این واژه مروارید پارسی مرجان می شود مرجان واژه عربی واژه پارسی مروارید است.

یتیم دریا. [ ی َ م ِ دَرْ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از مروارید بزرگی است که ثانی و مانند نداشته باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) .
کلمات مارگاریت و مرجان هم با این کلمه با احتمال زیادی مرتبط ذکر شده
امیر مروارید فروش
مروارید : جمانه ، ریتا ، در، صدف، گوهر ، جواهر
مروارید : درخشندگی و شفافیت.
معنی اسم مروارید در فرهنگ فارسی عمید :
جسمی سخت، درخشان، گرد، و سفید یا خاکستری که در بعضی صدف های دریایی پیدا می شود.
⟨ مروارید غلتان: مروارید که کاملاً گرد باشد.
من در مورد اسمم تحقیق کردم مروارید کلمه ای با ریشه سریانی هست
اسم عشق و دنیای من مرواریده
مرسی عشقم که کنارمی
اسم تو زیباترین اسم دنیاست
یعنی نگین جواهر درون صدف مامانم میگه من اول دلم می خواست اسم تو بزارم مروارید نمی دانم چه شد که اسمم آیناز در آمد
جمان، در، دریتیم، گوهر، لولو، وسد
معنی اسم مروارید
یکی از زیباترین نام های دخترانه که ریشه فارسی دارد مروارید می باشد. معنی این نام فارسی توده ی سخت، گِرد، کوچک و درخشان به رنگ سفید نقره ای یا خاکستری مایل به آبی که در بعضی از صدفهای دریایی یافت می شود و از سنگهای قیمتی است، دُر، لؤلؤ و گُلِ مروارید گفته شده است.
در
مروارید سرخ
به انگلیسی
مروارید:مروارید دستبند، گردنبند و بدلیجات دیگر، مروارید های کار شده روی لباس.
وسد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)