مردود

/mardud/

    rejected
    banned
    cursed
    bankrupt

فارسی به انگلیسی

مردود از نظر اخلاقی
sick

مردود شدن ادعا
dismiss

مردود شمردن
denounce, condemn

مردود شمردن دعوی
dismiss

مردود شناختن
disapprove

مردود شناسی
dismissal, disapprobation

مردود کردن
negative

مترادف ها

anathematized (صفت)
ملعون، مردود

reprobate (صفت)
بد اخلاق، فاسد، مردود، هرزه

castaway (صفت)
مردود، رانده

offcast (صفت)
مردود

پیشنهاد کاربران

منفور ویا رد شده
مَرْدُود" بازگشتنی، برگشتنی.
احْذَرُوا نِفَارَ النِّعَمِ فَمَا کُلُّ شَارِدٍ بِمَرْدُودٍ.
از رمیدن نعمتها بترسید که هر رمنده ای بازگشتنی نخواهد بود. غررالحکم
ردزده . [ رَ زَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مردود. ( آنندراج ) : کسی که ردزده ٔ تست روز حشر او راشفاعت همه پیغمبران ندارد سود. بدر چاچی ( از آنندراج ) .
تجدید
درسی را اُفتادن
پاس نشدن
ردشده، رفوزه، ناموفق، متروک، مطرود، منفور، وازده، ناپذیرفتنی، نامقبول، غیرقابل قبول
در پارسی " مولیده " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
راسِب