glitterati
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
جمعیت، مردم، طایفه، خلق، ملت، قوم، مردمان
پیشنهاد کاربران
سلیم
مردمان: جهانی یان، مردم ها
مردمان: جهانی یان، مردم ها
بسیاران. [ ب ِ ] ( ص ، اِ ) جماعت. مردم. ( آنندراج ) . جماعت مردمان و مردمان انبوه. ( ناظم الاطباء ) . کسان بسیار :
دارم آن سر که سری در قدمت اندازم
وین خیالیست که اندر سر بسیاران است.
سلمان ( از آنندراج ) .
... [مشاهده متن کامل]
بهر آنکه بسیاران خواسته اند که بنویسند داستانها که بدان خبیر بودیم. ( دیاتسارون ص 6 ) . و بسیاران در زایدن شادناک شوند. ( ایضاً ص 8 ) . و بسیاران از بنی اسرائیل پیش خدای خود بازگرداند. ( ایضاً ص 8 ) .
دارم آن سر که سری در قدمت اندازم
وین خیالیست که اندر سر بسیاران است.
سلمان ( از آنندراج ) .
... [مشاهده متن کامل]
بهر آنکه بسیاران خواسته اند که بنویسند داستانها که بدان خبیر بودیم. ( دیاتسارون ص 6 ) . و بسیاران در زایدن شادناک شوند. ( ایضاً ص 8 ) . و بسیاران از بنی اسرائیل پیش خدای خود بازگرداند. ( ایضاً ص 8 ) .
خلقان . [ خ َ ] ( اِ ) ج ِ خَلق : تا حشر کرد دهر بملکت ضمان از آنک جودت همی بروزی خلقان ضمان کند. مسعودسعد. کوتوال را گفت تا پیاده تمام گمارد از پس خلقانی تا کوشک . ( تاریخ بیهقی ) .
اناس. . . .
جمعیت
ارباب مراحم و اشفاق ؛ مردمان مهربان و مشفق. ( ناظم الاطباء ) .
ابناء جهان
ابناء نوع
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
جناب حافظ
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
جناب حافظ
به مهنای این هست . . . . مردمان . انسان ها
خلایق آدمیان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)