مرد

/mard/

    he
    male
    man
    mankind
    masculine
    dude
    guy
    bloke
    boy
    chap
    fellow

فارسی به انگلیسی

مرد ایده ال
prince charming

مرد برتر پندار
macho

مرد برتر پنداری
machismo

مرد بی زن
bachelor

مرد پوشالی
straw man

مرد جوان
buck

مرد خوش لباس
dandy

مرد دو زنه
bigamist

مرد زن باز
casanova

مرد ژیگول
dandy

مرد سالارانه
patriarchal

مرد شیک پوش
dandy

مرد مانند
manly, manlike, masculine, virile

مرد مجرد
bachelor

مرد نما
butch

مترادف ها

man (اسم)
آدم، رفیق، مرد، شخص، نوکر، انسان، شوهر، فرد، مردی، بشر، نفر، ادمی، مهره شطرنج

fellow (اسم)
آدم، یار، دوست، رفیق، بچه، یارو، مرد، شخص

groom (اسم)
مرد، داماد، مهتر

chap (اسم)
ترک، خراش، مرد، شکاف، جوانک، مشتری، چانه، فک

gink (اسم)
آدم، گریز، وجود، یارو، مرد، شخص، ذات، هیکل، کس

guy (اسم)
گریز، یارو، فرار، مرد، شخص

husband (اسم)
کشاورز، مرد، شوهر، شوی، گیاه پرطاقت

hidalgo (اسم)
مرد، آقا

playmate (اسم)
پا، یار، مرد، همبازی

valiant (صفت)
شجاع، دلاور، مرد، دلیرانه، نیرومند، تهمتن، بهادر

manly (صفت)
مرد، جوانمرد، مردانه، مردوار

brave (صفت)
بی پروا، دلیر، سرزنده، خیره، متهور، بی باک، عالی، غیور، بامروت، خیره سر، سرانداز، سلحشور، شجاع، دلاور، نترس، تهم، مرد، با جرات

پیشنهاد کاربران

برخی از روی تعصبات فمنیستی زبان فارسی را جنسیت زده می نامند، و در حالی که هیچ دانش زبان شناسانه ی ندارند به گویشور امر و نهی می کنند.
واژگان مردم، نامردی، مردانگی و . . . از روی مرد ساخته نشدند، بلکه با آن همریشه هستند. واژه ی مرد از ریشه ای هندواروپایی ( و آریایی ) ساخته شده که همریشه با مردن و به معنی میرا و فانی هست، و در ابتدا به معنی انسان بوده، بعد ها فقط برای انسان مذکر به کار رفته. در مقابل، زن همریشه با زایش و زندگی و جان است.
...
[مشاهده متن کامل]

در انگلیسی هم واژه ی man برای دو معنی انسان و انسان مذکر به کار می رود.
بنابراین می توان گفت مردانگی: انسانیت، مردم: انسان ها

لری بختیاری
پیای، نرینه:مرد
در زبان کهن قوم کرمانج
مِر میشه مرد
منبع. عکس فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
مردمردمردمرد
مُرد
زندگی را بدرود گفت، درگذشت
مرد یک لغت بسیار کهن است معادل اینگلیسیش man است و در آلمانی نیز اگر دقت کنیم در اینگلیسی man - woman داریم که دوتاش man داره شاید شاید در گذشته دور کلمه ( مرد ) هم ( مرن ) بوده و بعدا شده مرد.
در مورد لغت ( مرد ) به معنی فوت باید دقت شود که هیچ ربطی به ( لغت مرد ( مذکر ) ندارد. معادل اینگلیسی ( مرد ) به معنی فوت کلمه murder است که با کلمه ( مرد ( فوت ) ) متشابه است.
...
[مشاهده متن کامل]

با توجه به ریشه یکسان در کلمات هند و اروپایی . شخصا احتمال میدهم که اینکه کلمه مرد ( مذکر ) قبلا ( مرن ) یا شبیه این بوده.

هَمین نخست بگویم که دراینجا از نگاه تاریخی بررسی نشده است، برکه از نگاه ساختاری بررسی شده است.
چِگونه {مَرد} با {مُردَن} پیوَند می یابد؟
دگرگونیِ {اَ/اُ} در کارواژه ها بسیار رخ می دهد. یک نمونه، {بُردَن} است که باید {بَردَن} باشد، هَمآنگونه که در بُنِ کنونیِ آن {بَر} می بینیم.
...
[مشاهده متن کامل]

یا برایِ {سپُردَن} نیست چنین داریم که باید {سپَردَن} باشد.
این را نیز برایِ هَمین داریم، {مُردَن/مُرتَن} دگرگون شده یِ {مَردَن/مَرتَن} است.
آشکار است که {مَرد/مَرت} بُنِ گذشته یِ {مَردَن/مَرتَن} است، و ارزشمند است که این یِک {وِیَک=صفت} است.
ما بسیار بُنِ گذشته کارواژگان داریم که {وِِیَک=صفت} هستند، هَمانند {زود} از {زودَن}.
هَمآنگونه که {مُردَن} در گذشته {مُرتَن/مَرتَن} بوده است، پس {مَرد} نیز در گذشته به ریخت {مَرت} بوده است.
بِدرود!

لری بختیاری
پیا:مرد
واژه مرد از مُردن و زن از زایش با توجه به توانایی تولید مثل گرفته شده
واژه مرد
معادل ابجد 244
تعداد حروف 3
تلفظ mard
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: mart]
مختصات ( مَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی mard
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
واژگان مترادف و متضاد
مرد، مردم, مردن
در ریشه شناختی هندو اروپایی که زبان فارسی و سانسکریت جزئی از ان میباشند واژه مرد و مردن و مردم
، از مردن و از بین رفتن مشتق شده، شاید بطور اتفاقی در مقابل زایندگی زن قرار کرفته باشد. این رابطه واژه ای مشترک در ابطه مرد، مردم و مردن بصورت مکرر در زبانهای هندواروپائی، ایران میانه و باستانی و سانسکریت مشترک اند. ریشه هندو اروپائی میر mer - یا مردن بصورت میرتوس mirtos نیز بمعنی مردن امده چنانچه در فارسی باستان مرتیا martiya مرد ودر سانسکریت مرتاو martav مردن میباشد. در زبانهای وابسته مانند انگلیسی مرتال mortal یا مردنی و در روسی mertryvi یا مرده و در پزشگی بیماری ماراسموس marasmus ببمار باندازه ای لاغر و مریض است که به مرده شبیه میباشد
...
[مشاهده متن کامل]

گردآوری از ویکشنری و انلاین اتیمولوجی

کجا گفته شده که مرد معنی هم زن و هم مرد میده؟!
باید خدمتتون عرض کنم که اون لغت نامه ای که شما در بالا مشاهده کردید زن ستیزانه ست یعنی مرد رو انسان اصلی میدونه و زن رو که مترادفش انسان ننوشته این بدین معناست که زن رو انسان و شخص نمیدونه!!!!! پس این تفکر و عقیده زن ستیز باید از لغت نامه حذف بشه
در حیرتم ز چرخ، که آن مرد شیرگیر
با دست روبهان دغل، شد چرا اسیر
ای شاهباز عزٌ و شرف، از چه از سریر
با های و هوی لاشخوران، آمدی به زیر
این آتشی که در دل این مُلک، شعله زد
با نیروی جوان بُد و، با فکر بکر پیر
...
[مشاهده متن کامل]

با عزم همچو آهنِ، آن مرد سال بود
با جوی های خون شهیدان سی تیر
با مشت رنجبر بُد و، فریاد کارگر
با ناله های مردم زحمتکش و فقیر
با خشم ملتی که، به چنگال دشمنان
بودند با زبونی، یک قرن و نیم اسیر
با آن که خفته است، به یک خانه، از حلب
با آن که ساخته است، یکی لانه، از حصیر
با مردمی، که آمده از زندگی به تنگ
با ملتی، که گشته است از روزگار سیر
افسوس، شیخ و نظامی و مست و دزد
چاقو کشان حرفه ای و، مفتی اجیر
شعر مرد دکترعلی شریعتی

مردونگی
مرد یعنی مرد بودن مردونگی کردن

فوت کرد. چشم از جهان فرو بست. ( اصطلاح ) به دیار باقی شتافت. ( اصطلاح ) عمرش را به شما داد ( اصطلاح ) در انگلیسی Died
اصطلاحی ست برای انسان دلیر، فداکارو. . . همینطور بخشنده. حتی برای زن بکارمیرود البته اگر دلیل گفتن این کلمه برای زن، شجاعت باشد، میتواندبجای مرد، واژه شیرزن رابرای خانم بکارببرد.
مردّ بمعنی دور کننده
مردّ بلایا یعنی دور کننده بلاها
مرد :
دکتر کزازی در مورد واژه ی مرد می نویسد : ( ( مرد در پهلوی مرت mart ، به معنی انسان است و ویژگی سبکی است . چنان می نماید که نامیدن انسان با نام گونه ی نر از آن هنجاری است ، در زبان های آریانی ( هند و اروپایی ) . در زبان های اروپایی نیز ، نام این هر دو یکی است . در زبان های فرانسویhomme ، اسپانیاییhombre انگلیسیman و آلمانی Man هم نام مرد است و هم نام انسان . مرد ، در ستاک و ریشه ی باستانی اش با " مردن " یکی است و به معنی میرا است. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

چه گفت آن سخنگوی مردِ خرد،
که دانا ز گفتار او برخورد:
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 181 )
لغت مرد از ریشه مُردن است . زیرا زایندگی ندارد . مرگ ( مَرت ، مرد ) نیز با مرد هم ریشه است. در اوستا کیومرث را کَیَه مَرتَه می نامند مرته همان مرد است یعنی زنده ای که می میرد. در انگلیسی

مرد به معنی عام کلمه یعنی جنس نر در انسانها، معنی ترکی آن " کیشی " و به عربی " رَجُل " می باشد.
مرد به معنی خاص کلمه یعنی کسی که دارای ویژگیهای مردانگی مانند: شجاعت، گذشت ، فداکاری ، سخاوت ، بلند نظری ، همت ، نوعدوستی و. . . باشد. به اینگونه مرد جوانمرد گفته می شود ؛ معنی ترکی آن " ایگیت " که " ایییت " تلفظ می شود و به عربی " فتی " می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

انسان نر
طایفه مردها ایل لر ممسنی ساکن در
استان فارس
[ مَ ]؛ کلمه مرد در زبان اوستایی و پارسی از ریشه مردن و هم ریشه با کلماتی همچون مرگ، مار و مرداد، و به معنای نابودکننده می باشد. نام قوم آمارد در مازندران برگرفته از این کلمه می باشد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)