مرخص کردن


    deinstitutionalize
    dismiss
    excuse
    relieve
    brushoff
    nod

فارسی به انگلیسی

مرخص کردن با تکان سر
nod

مترادف ها

release (فعل)
رها کردن، ازاد کردن، مرخص کردن، منتشر ساختن

assoil (فعل)
پاک کردن، بخشیدن، تبرئه کردن، روسفید کردن، ازاد کردن، مغفرت کردن، مرخص کردن، حل کردن، رفع کردن، تقاص پس دادن

discharge (فعل)
خالی کردن، مرخص کردن، خارج کردن، معزول کردن، درکردن، اداء کردن، ترشح کردن، منفصل کردن

license (فعل)
مرخص کردن، پروانه دادن، اجازه رفتن دادن

dismiss (فعل)
مرخص کردن، خارج کردن، عزل کردن، معزول کردن، منفصل کردن، روانه کردن، معاف کردن

furlough (فعل)
مرخص کردن، مرخصی دادن به

send to vacation (فعل)
مرخص کردن

پیشنهاد کاربران