مرخص

/moraxxas/

    dismissed
    excused
    released
    returnee

فارسی به انگلیسی

مرخص سازی
demobilization, dismissal, release

مرخص کردن
deinstitutionalize, dismiss, excuse, relieve, brushoff, nod

مرخص کردن با تکان سر
nod

پیشنهاد کاربران

مرخص: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
فشام faŝām ( سغدی )
You're all dismissed : همتون مرخصید
به آدم نادان و از همه جا بی خبر هم نسبت داده میشود.
برای مثال:بابا طرف کلا مرخصه حتی نمیتونه فرق عمو و دایی رو از هم تشخیص بده.
خلاص
آسوده