مرجع

/marja~/

    authority
    quarters
    reference
    referent
    source
    antecedent
    [fig.] authority
    [gram.] antecedent
    [o.s.] place to return or refer to

فارسی به انگلیسی

مرجع پیشایند
anaphora

پیشنهاد کاربران

نگره های فارسی نوین، نیما و گیرا به سان جایگزینی واژه:
∆ نهاد: “نهادهای یک مقاله نشون دهنده اعتبار پژوهشه. ”
∆ سرچم: سرچشمه. “سرچم های مقاله ات قدیمی هستن. ”
∆ بنگاه: بنیان گاه. “این متن بدون بنگاه اعتبار نداره. ”
...
[مشاهده متن کامل]

∆ وانما: واژه نشانه مآخذ. “وانمای این پاراگراف رو فراموش کردی. ”
∆ راجا: راهنما جایگاه. “چند تا راجا برای این بخش پیدا کردی؟”

ما در پارسی پیشوندِ {پَس} را داریم که نشانگرِ {پیش، پشت، پَس} میباشد.
این پیشوند هم ارز با {off} در انگلیسی و {af} در آلمانی است.
برای واژگان در پیوند با {پشتوانه، منبع، مرجع، دلیل} میتوان از این پیشوند کاربردی بکار برد که برای نِمونه واژه {پَسگَشت} را به جای {مرجع، منبع} داریم.
...
[مشاهده متن کامل]

پَسگَشت:رویه 30 از نِبیگِ {واژه نامه ریشه شناسیک/اِتیمولوژیکالِ پارسی، انگلیسی و دیگر زبان های هِندو اروپایی}
بِدرود!

مرجع
مَرجَع: ١. سرچشمه، بنمایه، سرآغاز ٢. بازدیدگاه، بازگشتگاه ٣. سرپرست، پاسخگو، کارگذار ۴. دانایِ دینی؛ رهبرِ دینی ۵. دانشنامه
واژه مرجع
معادل ابجد 313
تعداد حروف 4
تلفظ marja'
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: مرجِع، جمع: مراجع]
مختصات ( مَ جَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی marja'
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

گروه اسمی ای که ضمیر به جای آن می نشیند
سرپرست، پاسخگو، پاسخوَر، پاسخدِه، کارگُذار
سر نشان
گفت نشان
نشانی
آورد نشان
بازیاب
قدوه
ارگان
مجموعه مرجع:مجموعه جهانی
مجموعه است که شامل تمام مجموعه های مورد بحث است.

آنگاه که خواست ما، نمودن کسی یاسازمانی است که دیدگاهش برای دیگران راهگشاوگره گشاست، می توان ازواژه�نهاد�یا�دستگاه�بهره جست.
بازگشت گاه، سرزدگاه
ماب
بُن جا، ریشه، بُنه، سرچشمه، آفرینه، برگشتن دادن به جایی یا کسی که نخستین بار آن را آفریده و یا گفته باشد. ولی چون بیشتر برای بازگو کردن گوینده ی نخست به کار می رود، بُن گذار و آفرینه می توانند، شایسته
...
[مشاهده متن کامل]
تر باشند. اینها برای همسانی با reference در بررسی های دانش پایه و نَه کاربرد دینی، سازگار ترند. مانند بنه یاد و یا بنیاد ( یادآوری بنه ) در بنه نگاری پایان نوشتار می تواند به کار برده شود. برخی کتاب نگاری را گوشزد کرده اند. ولی شاید کتاب واژه پارسی و یا ایرانی نباشد ( که نیست! ) ، آنگاه بهتر است، از واژه ی بن نگاشت و یا بن نگاری به جای reference بهره برد.

شاید بشه گاهی از واژه دستاویز هم بهره برد
بن - گاه بن گاه
بن مایه
نگرگاه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)