مرتکب

/mortakeb/

    perpetrator
    guilty

فارسی به انگلیسی

مرتکب خطا شدن
blunder

مرتکب زنای به زور شدن
violate

مرتکب شدن
commit, perpetrate

مرتکب شدن طبق نقشه
premeditate

مرتکب قتل نفس شدن
murder

مرتکب گناه شدن
offend, trespass

مرتکب لغزش شدن
slip

مرتکب نشده
uncommitted

پیشنهاد کاربران

گناه هانتون راهاشون رو برای برگشتن بهتون پیدا می کنند هرجا باشید وهرجور باشید!
پس؛ هیچ گاه مُرتَکِبشون نشو که نشو!
. . .
مُرتَکِبَ جُرماً وجُرمٌ مُرتَکَبٌ؛ لایفترقان حتی یهلک صاحبه او یستغفر ویتوب.
مُرتَکِب: ١. آغازگر، آغازکننده، آغازنده؛ سرگرم - شونده ٢. سوارشونده ٣. برنشیننده ۴. سازنده، فراهم - آور، فراهم - آورنده، زاینده، زایا ۵. بەجاآور، بەجاآورنده ۶. گناەکار، گناەکننده ٧. بزهکار، بدکار، تباهکار، تبهکار، انجام - دهندەیِ بزه ٨. دچار، دچارشونده
اقدام کننده
انجام دهنده
اسم فاعل از مصدر ارتکاب من باب افتعال
سه حرف اصلی ر ک ب
مرتکب بر وزن مفتعل
🇮🇷 واژه ی برنهاده: پیشار 🇮🇷
یا بدکننده
در پارسی پیشار " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
پیشاران = مرتکبین
ای« واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
کَنْواک kanvãk، کَنْوار ( سنسکریت؛ کَنو= ارتکاب + پسوند «اک، ار» )
ژاخْراک ( ژاخر از اوستایی: چاخرَ= ارتکاب + پسوند «اک» )
پَهرَماک ( پَهرَم از سنسکریت: بْهْرَم= ارتکاب + پسوند «اک» )
...
[مشاهده متن کامل]

ژوریتو žuritu ( ژوریت از اوستایی: چورِت= ارتکاب + پسوند «او» )