مرتفع

/mortafa~/

    high
    elevated
    eminent
    tall
    uphill
    upland
    overhead

فارسی به انگلیسی

مرتفع تر بودن
top

مرتفع شدن
rise

مرتفع کردن
to eliminate or remove

مترادف ها

high (صفت)
رشید، علیه، با صدای بلند، بلند، خوشحال، علوی، خشن، عالی، گزاف، مرتفع، زیاد، عالی مقام، عالیجناب، علی، متعال، بو گرفته، بلند پایه، رفیع، وافرگران، تند زیاد، با صدای زیر، اندکی فاسد

brushed (صفت)
خار، مرتفع

elevated (صفت)
عالی، مرتفع، علی

lofty (صفت)
بزرگ، بلند، عالی، مرتفع، علی، ارجمند، بلند پایه، رفیع

پیشنهاد کاربران

سلیم
مرتفع: بالا بلند مانند ساختمان های مرتفع یعنی سازه های بالا بلند.
دربعضی از مطالب معنی مرتفع شدن : یعنی منحل شدن، تمام شدن، ازبین رفتن هم معنی میدهد.
به عنوان مثال: وکالت به راه های زیر مرتفع میشود ( تمام میشود، . . . )
۱عزل موکل
۲استعفای وکیل
۳به موت، جنون، سفه طرفین
۴ازبین رفتن متعلق وکالت
۵پایان یافتن مدت وکالت
مرتفع: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
اسکا askā ( سغدی )
اوسکات uskāt ( اوستایی )
بالیست bālist، بالیستیک bālistik ( پهلوی ) ،
از بین رفتن، منحل ، نابود، رفع
سر به فلک کشیده
( آسمان سا ) ( اسم ) ۱ - آنچه سر باسمان کشیده باشد : بسیار مرتفع . ۲ - آسما نخراش .
آسمان پیوند
معنی رفع کردن هم میده