مرتعش از ترسshiveryمرتعش از سرماshiveryمرتعش بودنquaver, quiver, rock, wobbleمرتعش شدنshake, shudder, vibrate, to trembleمرتعش کردنjar, shake, thrill, vibrate
tremulous (صفت)بیمناک، ترسان، لرزنده، مرتعش، لرزش دار، تحریر دارtremulant (صفت)ترسان، لرزش، مرتعش، تحریر، لرزش دارvibratile (صفت)جنبنده، لرزنده، مرتعش، قابل لرزش و ارتعاش، قابل اهتزازvibrant (صفت)لرزان، مرتعش، پرطراوت و چالاک، به تپش درآمده، در حال جنبش، تکریریquavery (صفت)مرتعشvibrating (صفت)مرتعشshuddering (صفت)مرتعشtrembling (صفت)متزلزل، مرتعشshivery (صفت)شکننده، لرزه، لرزان، مرتعشtrepid (صفت)ترسان، ترسناک، لرزان، مرتعش، مرتعش کنندهtottery (صفت)سست، متزلزل، لرزان، مرتعش، ناپآیدارtrembly (صفت)لرزان، مرتعش، رعشه دار
لرزان ، لرزنده ، جنبانرعشه ناک، لرزان، لرزنده، متزلزللرزانلقب یکی از پیران صوفیه بوده است+ عکس و لینک