مرتعش

/morta~eS/

    quavery
    trembly
    tremulous
    vibrant
    wavery
    [adj.] trembling
    wobbly

فارسی به انگلیسی

مرتعش از ترس
shivery

مرتعش از سرما
shivery

مرتعش بودن
quaver, quiver, rock, wobble

مرتعش شدن
shake, shudder, vibrate, to tremble

مرتعش کردن
jar, shake, thrill, vibrate

مترادف ها

tremulous (صفت)
بیمناک، ترسان، لرزنده، مرتعش، لرزش دار، تحریر دار

tremulant (صفت)
ترسان، لرزش، مرتعش، تحریر، لرزش دار

vibratile (صفت)
جنبنده، لرزنده، مرتعش، قابل لرزش و ارتعاش، قابل اهتزاز

vibrant (صفت)
لرزان، مرتعش، پرطراوت و چالاک، به تپش درآمده، در حال جنبش، تکریری

quavery (صفت)
مرتعش

vibrating (صفت)
مرتعش

shuddering (صفت)
مرتعش

trembling (صفت)
متزلزل، مرتعش

shivery (صفت)
شکننده، لرزه، لرزان، مرتعش

trepid (صفت)
ترسان، ترسناک، لرزان، مرتعش، مرتعش کننده

tottery (صفت)
سست، متزلزل، لرزان، مرتعش، ناپآیدار

trembly (صفت)
لرزان، مرتعش، رعشه دار

پیشنهاد کاربران

لرزان ، لرزنده ، جنبان
رعشه ناک، لرزان، لرزنده، متزلزل

لرزان
لقب یکی از پیران صوفیه بوده است