مربا

/morabbA/

    conserve
    jam
    preserve

فارسی به انگلیسی

مربا کردن
preserve

مترادف ها

confection (اسم)
ترکیب، شیرینی، معجون، مربا

jam (اسم)
فشردگی، مربا، وضع بغرنج

preserve (اسم)
مربا، شکارگاه، قرق شکارگاه، کنسرو میوه

پیشنهاد کاربران

ریشه شناسی واژهٔ �مربا� در زبان های اوستایی، پهلوی و سانسکریت نشان دهندهٔ تحول معنایی و فرهنگی این واژه در زبان های ایرانی است. در ادامه، به بررسی این واژه در هر یک از این زبان ها پرداخته می شود:
- - -
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه شناسی واژهٔ �مربا� در زبان های اوستایی، پهلوی و سانسکریت
۱. اوستایی
در زبان اوستایی، واژهٔ marva / marba به معنای �نرم شدن�، �پخته شدن� یا �تغلیظ شدن� است. این معنا با فرآیند تهیهٔ مربا همخوانی دارد، زیرا مربا حاصل پختن و غلیظ شدن میوه هاست.
منابع:
Darmesteter, James. Zend - Avesta, Part I: Vendidad. Paris: Imprimerie Nationale, 1892.
Hoffmann, Kurt. Avestische Laut - und Flexionslehre ( 2nd ed. ) . Wiesbaden: Harrassowitz, 1963.
Benveniste, �mile. Indo - European Language and Society. London: Faber & Faber, 1973.
- - -
۲. پهلوی
در پهلوی ساسانی، واژهٔ marw / marv به معنای �نرم کردن� یا �پخته کردن� استفاده می شد و مستقیماً با فرآیند تولید مربا مرتبط است. این واژه نشان دهندهٔ عمل تغلیظ کردن و پختن مواد غذایی است.
منابع:
MacKenzie, D. N. A Concise Pahlavi Dictionary. London: Oxford University Press, 1971.
Kellens, Jean. Pahlavi Texts. Paris: Biblioth�que Nationale, 1990.
Henning, W. B. Middle Persian Dictionary. London: Oxford University Press, 1977.
- - -
۳. سانسکریت
در سانسکریت، واژهٔ madhu به معنای �شیرین� و �عسل� است. هرچند دقیقاً همان �مربا� نیست، اما از نظر معنایی و فرآیند غذایی ( تغلیظ و شیرین شدن ) با مربا مشابهت دارد و نشان دهندهٔ تبادل فرهنگی و زبانی میان فرهنگ های ایرانی باستان است.
منابع:
Monier - Williams, Monier. A Sanskrit - English Dictionary. Oxford: Clarendon Press, 1899.
Macdonell, Arthur A. A Sanskrit Grammar for Students. Oxford: Clarendon Press, 1927.
Witzel, Michael. Vedic Literature. Harvard University Press, 1995.
- - -
جمع بندی
ریشهٔ واژهٔ �مربا� از واژه های اوستایی و پهلوی marva / marw گرفته شده که مفهوم �نرم شدن و پخته شدن� را منتقل می کنند. تطبیق معنایی آن با واژهٔ سانسکریت madhu ( شیرین ) نشان دهندهٔ شباهت فرهنگی و معنایی و تبادل واژگانی در زمینهٔ فرآورده های غذایی میان فرهنگ های ایرانی باستان است.
- - -

ریچار. ( اِ ) ریچال. ( فرهنگ جهانگیری ) . طعامی است که از جغرات پزند به هر رنگ که خواهند. ( شرفنامه منیری ) . مربا. ( ناظم الاطباء ) ( ازبرهان ) . مربا. بوارد. ( یادداشت مؤلف )
مازیاره. [ رَ / رِ ] ( اِ ) ( برهان ) ( از آنندراج ) . مازیاری. مازیانه. طعام شیرین و مربا. ( ناظم الاطباء ) .
گلقند. [ گ ُ ق َ ] ( اِ مرکب ) مربای گل سرخ. ( ناظم الاطباء )
واژه مربا. [ م ُ رَب ْ با ] ( ع ص ، اِ ) هرچیز که در شیره شکر آن را تربیت کرده پرورش دهند. مازیانه. مازیاره. مازیاری. ربید. رچال. ( ناظم الاطباء ) . میوه تر یا خشک یا پوست یا گل میوه که در شیره ٔشکر پخته باشد، از قبیل مربای به ، مربای سیب ، مربای بهارنارنج ، مربای کدو، مربای توت فرنگی ، مربای پوست پسته ، مربای آلبالو، مربای زرشک ، مربای شقاقل ، مربای آلو، مربای خلال نارنج ، مربای پوست پرتقال ، مربای بالنگ ، و غیره :
...
[مشاهده متن کامل]

پیچمش تخفیفه بر سر از مربای کدو
دوزمش تعویذ از سنبوسه بر ترک کلاه.
بسحاق اطعمه.
لوحش اﷲ ز مربای ترنج و به و سیب
زنجبیل عدنی رخ کندت چون گلنار.
بسحاق اطعمه.
|| پرورده : زنجبیل مربا؛ زنجبیل پرورده ، آمله مربا؛ آمله پرورده. ( یادداشت مؤلف ) . آنچه در عسل یا شیره انگور پرورده باشند.
- مربای آلو ؛ کنایه از مردم بی دست و پا ووارفته و بی سر و صداست. گویند: مثل مربای آلو نشسته بود؛ یعنی ساکت و صامت نشسته بود بی حرکتی و سخنی.
|| تربیت شده. تربیت یافته. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به مُرَبّی ̍ شود.
منبع. لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین

لیچار
مربا واژه ای عربی است و فارسی آن �ریچال� یا �رچال� می باشد که در کشور ترکیه از این واژه فارسی با تلفظ رچل استفاده می شود .
مربا را به فارسی ریچار میگفتند که نظامی هم بدین گونه شعر سروده
ز ریچارها آنچه باشد عزیز
ترنج و به و نار و نارنج نیز.
مازیانه
ابتدا تیکه هاى میوه بدون دانه مثل البالو و توت فرنگی و حتی زرد الو را توى قابلمه با شکر فراوان می پزیم تا شیره دار شود و رنگش تغییر کند
می توانیم ان را با کره و خامه بخوریم
مربا
jam به معنای مربا است
واژه مربا نمی تواند عربی باشد ، این واژه شاید با واژه رب هم خانواده باشد ، واژه مربا در عربی یعنی پرورده که درباره این خوردنی ، بی معنی است ، چون برای درست کردن مربا چیزی را نمی پرورن ، درست می کنند ، مانند خیلی از خوردنی ها ، اگر این واژه عربی است چرا به خوردنی های دیگر مربا نمی گویند ؟
پرورده ( مربا )
پرورنده ( مربی )
پرورش ( تربیت )
پروردگار ( رب )
پارسی مربا انبه است و نه پرورده که گرته برداری شده از مرباست - پارسیان بنا بر انچه در صیدنه بیرونی امده میوه های هندوستانی و خراسانی را انبه می کردند و به گونه انبه و افشره به عراق می بردند و انبه از انبار است
...
[مشاهده متن کامل]

میوه انبه را نیز ا زان انبه گفتند که انباشته و انبوه بود انبه انبگ و انبج هرسه پارسی ست هر پرورده ( مربا ) اندخته و انبشته ( انباش - انبار ) را انبه و مانگه ( منگه و منجه - منده - و مندنه عنبر منده نام مادر کورش ست ) گویند و پرشانده اینها افشرج ( افشرده - افشرگ ) گویند - منده منجه مانند ترفند و ترفنج

jam
معنی یه مربا است

Marmalade
این معنی مربا هست

یا گل

تکه های میوه ای که در شکر جوشیده و پخته شده است.
مربا تازی شده " انبگ " پارسی است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)