سر دست پزشک. سر دست قاضی. سر دست شما .
گرچه مراجعه راه جو است وفارسی میباشد:مراجعه.
برایه مراجعه به چیزی، یا مراجعه کردن=
سرزدن، بازدیدکردن، رو کردن، روی آوردن
اسماعیل جرجانی در پیشگفتار کتاب خود ذخیره خوارزمشاهی ( سده 6 ) واژه "بازگشتن" را به جای مراجعه به کار برده است:
[ و این کتاب چنان جمع کرده آمده است که طبیب را اندر هیچ باب به هیچ کتاب دیگر حاجت نباشد و به سبب بازگشتن به کتابهای بسیار، خاطر پراکنده نشود. ]
مراجعه کردن: نگاه کردن، بررسی کردن
بدون مراجعه کردن به حساب بانکی. . . : بدون نگاه کردن/ بررسی کردن حساب بانکی. . .
معنی مراجعه رو چرا نگفته
سر زدن، رو کردن، روی آوردن، روی آوری
من برای آگاهی کامل از ریشه واژگان، به منابع پهلوی هم مراجعه می کنم.
من برای آگاهی بُوَنده از ریشه واژگان، به بُنمایه های پهلوی هم سرمیزنم.
آمده
آمده و آمدگان بجای مراجعه کننده، مراجعین ( مراجعه کنندگان )
بازگشت، واگشت، پس گذشت، فریت، هانپد
زفتن به یک جایی مثلا مراجعه به کتاب خانه
رو سو کردن
من به دفتر پست مراجعه کردم
من رو سوی دفتر پست کردم
واژه مراجعه از رجوع ساخته شده است و این واژه چه بسا که ایرانی باشد رو سو 》روجوع و این روش عرب است که با افزودن عین به واژه های ایرانی آنها را به کار می گیرد
( = جستجو، دیدن. مانند: به کتاب x مراجعه نمایید ) این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
آوین ãvin ( اوستایی )
پَئیتید païtid ( اوستایی: پئیتی دی païti - di )
سودَم sudam ( اوستایی )
( = رفتن به جایی. مانند: به دفتر x مراجعه کنید ) این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
هانپد hãnpad ( اوستایی: هانم پد hãnm - pad )
فَریَت faryat ( اوستایی: فْرَیَت fra - yat )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)