مراجعت

/morAje~at/

    regression
    return
    refurn

فارسی به انگلیسی

مراجعت کردن
return, to refurn

مترادف ها

return (اسم)
برگشت، باز گشت، بازگشتن، عودت، اعاده، رجعت، مراجعت

پیشنهاد کاربران

مراجعت. [ م ُج َ / ج ِ ع َ ] ( از ع اِمص ) مراجعه. مراجعة. بازگشتن. ( از غیاث اللغات ) . بازآمدن : علاجی در وهم نیامد که موجب صحت اصلی تواند بود و بدان از یک علت مثلاً ایمنی کلی حاصل تواند آمد چنانکه طریق مراجعت آن بسته ماند. ( کلیله و دمنه ) . رجوع به مراجعه شود. || رجوع. بازگشت. برگشت. توبه :
...
[مشاهده متن کامل]

پیراهن خلاف به دست مراجعت
یکتا کنیم و پشت عبادت دوتا کنیم.
سعدی.
- مراجعت دادن ؛ برگرداندن. بازگرداندن. برگشت دادن.
- مراجعت کردن ؛ رجوع کردن. بازگردیدن. بازآمدن. برگشتن.
مراجعة. [ م ُ ج َ ع َ ] ( ع مص ) بازگردانیدن کسی را سخن. ( از منتهی الارب ) . اعاده کلام. ( از متن اللغة ) . با کسی سخن وا گردانیدن. ( فرهنگ خطی ) : راجعه الکلام ؛ حاوره ایاه. ( اقرب الموارد ) . و راجع الکلام مراجعة و رجاعاً؛ اعاده ، و راجعه ایاه ؛ عاوده. ( متن اللغة ) . || بازگردیدن ناقه از یک نوع سیرو رفتار به نوعی دیگر. ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) . || با کسی واگردیدن در چیزی. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) . || زن را به خانه آوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) . || زن مطلقه را بعد از طلاق رجوع کردن و به خود بازگرداندن. رجاع. ( از متن اللغة ) . آوردن زن را به خانه بعد از آنکه طلاق داده شده است. ( فرهنگ خطی ) .
منبع. لغت نامه دهخدا

🇮🇷 همتای پارسی: بازگَردایی 🇮🇷
مُراجِعَت:
١. بازگشت، برگشت
۲. [دین] توبه، بازگشت به سویِ خدا