مراجع. [ م َ ج ِ ] ( ع اِ ) ج ِ مرجع. ( منتهی الارب ) . رجوع به مَرجَع شود.
مراجع. [ م ُ ج ِ ] ( ع ص ) زن که به موت شوی به خانه پدر و مادر خود بازگردد. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) . در اقرب الموارد بدین معنی �راجع� و در متن اللغة راجع و مُرجِع آمده است. || رجوع کننده. مراجعه کننده. ج ، مراجعین ، مراجعان. کسی که از پی کاری آمده است. || مراجعت کننده. بازگردنده. ج ، مراجعین ، مراجعان.
... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا
مراجع. [ م ُ ج ِ ] ( ع ص ) زن که به موت شوی به خانه پدر و مادر خود بازگردد. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) . در اقرب الموارد بدین معنی �راجع� و در متن اللغة راجع و مُرجِع آمده است. || رجوع کننده. مراجعه کننده. ج ، مراجعین ، مراجعان. کسی که از پی کاری آمده است. || مراجعت کننده. بازگردنده. ج ، مراجعین ، مراجعان.
... [مشاهده متن کامل]
منبع. لغت نامه دهخدا
واژه مراجع
معادل ابجد 314
تعداد حروف 5
تلفظ marāje'
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمعِ مرجع]
مختصات ( مَ جِ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی marAje'
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد 314
تعداد حروف 5
تلفظ marāje'
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمعِ مرجع]
مختصات ( مَ جِ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی marAje'
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
سازمانها ، ارگان ها
Reference مرجع , جا یا منبع ارجاع است
اما مراجع در روانشناسی client و cause
اما مراجع در روانشناسی client و cause
مکان ها - حوزه ها
مراجع را نمیدونم ولی مراجع کننده فک کنم میشه دنبال کننده