مرئی

/mar~i/

    visible

فارسی به انگلیسی

مرئی شدن
apparition, visualize

مرئی کردن
visualize

پیشنهاد کاربران

در مرئی و منظر شخصی باشد منظور در جلوی چشمان شخصی باشد
در حقوق به معنای جلوی چشمان و دیدگان است
واژه مرئی
معادل ابجد 251
تعداد حروف 4
تلفظ mar'i
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی: مرئیّ]
مختصات ( مَ یّ ) [ ع . ] ( اِمف . )
آواشناسی mar'i
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

چشم بین، چشمبین، چشبین.
نور مرئی = نور چشمبین، نور روشن، از سرخ تا بنفش
مَرئی و مَنظَر
تلفظ صحیح در حقوق maraa va manzar
به معنی در جلوی چشم همه
در دیدگاه و نظرگاه همه
مثال:هر گاه مزاحمت در مرئی و منظر ضابطین دادگستری باشد، مکلفند به موضوع رسیدگی کنند. رجوع شود به ماده ۱۶۶ ق. آ. د. م.
محل دیدن
دیدنی ( به چم قابل دیدن ) ، دیدپذیر
دید
قابل رویت