مذکور

/mazkur/

    aforementioned
    aforesaid
    given
    foregoing

فارسی به انگلیسی

مذکور در تاریخ ها
storied

مذکور در فوق
above-mentioned

مذکور درداستان ها
storied

مذکور فوق
mentioned above, aforesaid

مترادف ها

mentioned (صفت)
نام برده، مذکور، چیز ذکر شده

above-mentioned (صفت)
مذکور، سابق الذکر، مذکور در فوق

said (صفت)
مذکور، بیان شده، گفته شده

aforesaid (صفت)
مذکور، مزبور، فوق الذکر، بالاگفته

foresaid (صفت)
مذکور، بالاگفته

forenamed (صفت)
مذکور، در پیش، سابقا نامیده شده

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
مذکورمذکورمذکورمذکور
1_ذکر شده. پیش گفته. یاد شده. بیان شده
گفته شده
2_جمع مذکر
مردان
. . . . که تمام خلق از مرد و زن و اطفال و مذکور و اناث ایستاده شده بودند. . . . .
سفرنامه میرزا ابوالحسن خان ایلچی به روسیه_حیرت نامه
said . adjective [only before noun] law
mentioned before SYN aforementioned
The said weapon was later found in the defendant’s home.
مذکورها یعنی بالا ذکر شده است
ذکر شده
aforementioned
in question
نام برده
پیش گفته
مزبور
یاد شده

ذکرشده، سابق الذکر، مزبور، مشارالیه، نام برده، یادشده
برابر پارسی: پیش گفته
ذکر شده ، یاد شده
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
جالْپیک jãlpik ، جالْپییت jãlpit ( جالپ = ذکر؛ سنسکریت + پسوند یاتیکی ( = مفعولی ) «یک» پهلوی، «یت» سنسکریت )
پِراهیک، پراهیت ( پراه = ذکر؛ سنسکریت + «یک، یت» )
آچَکسیک، آچَکسیت ( آچَکس= ذکر؛ سنسکریت + «یک، یت» )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)