مدیون

/madyun/

    debtor
    indebted
    beholden
    bounden

فارسی به انگلیسی

مدیون بودن
debt, owe, obligation

مدیون محبت
grateful

مترادف ها

debtor (اسم)
مدیون، بدهکار، ستون بدهکار

beholden (صفت)
مدیون، مرهون، زیر بار منت

indebted (صفت)
مدیون، مرهون، بدهکار، رهین منت

پیشنهاد کاربران

زیر دین
دین کسی را به گردن داشتن
مرهون
چیزی یا کسی که به واسطه ی آن به چیز جدیدی رسیدیم
بدهکار، غارم، قرضدار، وام دار، مرهون، مشغول الذمه

مدیون:
آنکه دینی بر گردن اوست.
بدهکار، قرضدار، وامدار
بدهکار

بپرس