لری بختیاری
چارنا ( اوستایی ) ، دِوُندِر ( ایلامیت ) :مدیر
چارنا گِری، دِوُندِری:مدیریت
دِوُندِریِ تَیار:مدیر کل
مدیر یعنی مدارا کننده نه رییس
دِوُندِر یک کلمه ی قدیمی ایلامیست
درلری بختیاری
مدیر:دِوُندِر
مدیریت:دِوُندری
مثال: رهدم من دار ز دین دوندرس بیدم دیم یکی اوو گهد دوندر ایچو ند وا مندیرس مهنی
ترجمه:رفتم اداره با مدیرش کاری داشتم یکی از کارمند ها آمد و گفت که مدیر انجا نیست بایو منتظرش بمانی
این واژه پارسی است زیرا در زبان هم خانواده ما انگلیسی نیز این واژه برابر با moderator میباشد و در پارسی نیز هم وزن دبیر نیز است پس نمیتوان گفت که این واژه عربیست اگر پارسی هم نباشد هرچه که هست تنها عربی نمیتواند باشد
مدیر برابر رهبر و سردسته است و گرداننده ( واژه پیشنهادی فرهنگستان ) هم برابر این واژه است.
همتای پارسی واژه ی عربی مدیر، سیراس sirās می باشد که در سنسکریت سیرس siras است.
🇮🇷 همتای پارسی: گرداننده 🇮🇷
واژه مدیر
معادل ابجد 254
تعداد حروف 4
تلفظ modir
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، صفت ) [عربی]
مختصات ( مُ ) [ ع . ] ( اِفا. )
آواشناسی modir
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی عمید
مدیر کسی که مجموعه ای را گردانندگی می کند و بر کارکرد زیر مجموعه نظارت دارد - سامان گر یا سامان بخش
تحت سلطه ی خود داشتن کسی یا مجموعه ای
مدیر=principal
راینیتار = مدیر
سامانگر
گرداننده
یعنی رئیس
گرداننده
مدبر
مُدیر
افزون بر واژه های شایستهء دیگر پارسی ، بسیاری از واژه های پارسی مِسل این به اربی رفته و سپس به پارسی بازگشته اند .
واژهء دُور پارسی و با واژه های tour , tourist , tourbin . . . در زبان های اروپایی هم ریشه است .
... [مشاهده متن کامل]
واژه های مُدیر ( گرداننده ، چرخاننده ، دوراننده ، اگرچه این واژه ها هم درخور هستند ) و مَدار ( نه به مینهء چرخشگاه و دُورشگاه و گَردشگاه ) پارسی و با واژهء
midle = مَد ، مِید ( میدان ) ، میان = واسطه همریشه اند.
در پارسی باستان واژهء : فَرمَدار را داریم :
فَرمَدار : فَر - مَد - آر = کَسی که با میانگَری او کار انجام میشود و بی پیش وند : فَر ، رَجه و رَده ای پایین تر دارد.
مُدیر = این واژه هم مانند دَبیر = نویسنده ، میانگر و میاننده مینه دارد.
گُمانه دویوم :
گرچه شاید مَد یا مُد با مینه های زیر پیوند داشته باشد:
ستاک های مود و مای که در کارواژه های : آمودن / آمادن ، آزمودن، پیمودن، فرمودن ، نمودن هم ریشه با واژه های اروپایی :metre, masure, mass , mega. . .
و به مینهء اندازه و پیمانه اند میتواند مُدیر و مَدار و فَرمدار کَسی باشد که استانده و تَراز و میزان اندازه و در کارها نگرانش ، بالانگری و اَفنگری ( نظارت ) میکند.
واژه های mode, model , modul با مود خویشاوندی دارند و نشان دهندهء اندازه و استانده ( مقدار، معیار ، میزان ) در کارها و اُمور و چیزهاهستند.
سازمانده
واژه ی �سازمانده� از واژه ی �گرداننده� که آرش دیگرِ واژه ی از ریشه ی عربی �مدیر� است از ترازی برتر و آرشی باریک تر و دربرگیرنده تر برخوردار است؛ افزون بر آنکه واژه ی �گرداننده� از آرش های کمابیش ناهماونددیگری نیز برخوردار بوده و شاید در پایین ترین ترازِ و چارچوبی شدنی بتواند جایگزین واژه ی �مدیر� شود .
... [مشاهده متن کامل] مانگِر یا ماناگِر ( از ریشه man = اندیشه )
مانگر = از واژه ( هندی مانگر ( handi - mangar ) ) فارسی پهلوی ) که مدیر یا رئیس تشریفات بوده است. انگلیسی = منیجر ( manager ) ( از ریشه man به معنای اندیشه )
سرپرست
فرنشین ( در اینجا کاربرد کنایی دارد ) و هیچ ارتباط معنایی برابر ی با مدیر ندارد.
اداره کننده، سرکرده، فراسر
کارگردان
مدیریت = کارگردانی
به فیلم ساز هم به سبب مدیریت در ساختن فیلم کارگردان گفته می شود.
چرخشگر
واژه " رایینیشور " پارسی از بن رایینیدن ( مدیریت کردن ، اداره کردن ) به جای " مدیر " پیشنهاد می گردد ،
رایینیش بجای مدیریت.
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست: دامیس یا دامیست ( پارسی نو Damist /damis ) یِتالیت ( پارسی نو و پارسی باستانYetalit ) ژیراس žirãs ( سنسکریت: سیرس siras ) ویناگ vinãg ( سنسکریت: ویناییک vinãiyka )
این واژه تازى ( اربى ) است و پارسى آن چنین است : رایینیدار Rainidar ( پهلوى: مدیر ، گرداننده ، اداره کننده - در پهلوى رایینیدن Rainidan ( رایینیتن ) : مدیریت کردن ، اداره کردن ، گرداندن امور ، سروسامان بخشیدن ) رایِناک Rayenak ( پهلوى: مدیر ، رئیس، گرداننده ) ،
... [مشاهده متن کامل]
پَتیهک Patihak ( پهلوى: مدیر ، رئیس ، حاکم ) ، فرمانپُد Farmanpod ( پهلوى: فْرَمان پَتْ : مدیر ، رئیس ، فرمانده ) ، ژیراس Zhiras ( سانسکریت : سیرَس: مدیر ) ، ویناییک Vinaik ( سانسکریت: مدیر ) ، در پهلوى رایینش Rainesh ( رایینیشْنْ ) : مدیریت ، ساماندهى ، گردانندگى
رایینشنیک Raineshnik ( پهلوى: مدیریتى ، مربوط به مدیریت ) رایین Rain : اداره، محل مدیریت ، سازمان رایینیک Rainik : ادارى ، سازمانى
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)