caseworker, social worker
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
هم دست، کمک، یاری، یاور، حمایت، مساعدت، مددکار، معونت
پیشنهاد کاربران
فریادرس
جانبدار
مددکار = یاررس
دست مرد. [ دَ م َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) یار. یاور. مدد. کمک . مددکار. پشتیبان . دستگیر. پشت . یار و مددکار. ( برهان ) :
وین نیاید بدست تا بوده ست
مرترا دست مرد و پای گذار.
سنائی .
وین نیاید بدست تا بوده ست
مرترا دست مرد و پای گذار.
سنائی .
پورجعفری
یاری گر
یاررس، پشتوار، پشتیبان، پشتیوان، پیشکار، حامی، خادم، دستگیر، دستیار، ظهیر، معاون، معین، ناصر، نصیر، یار، یاریگر، یاور، یاری دهنده
یاررس
یاریگر ، یاور
یارمند
ابنما
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)