مدد

/madad/

    assist
    assistance
    help
    succor
    succour
    aid

فارسی به انگلیسی

مدد رسان
succor, succour

مدد کردن
help

مترادف ها

back (اسم)
پشت، عقب، جبران، مدد، پشتی، تکیه گاه، پشتی کنندگان

assistance (اسم)
کمک، معاونت، مساعدت، معاضدت، دستیاری، رسیدگی، مدد، همدستی، پایمردی، مراعات

پیشنهاد کاربران

مدد: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
یاری ( دری )
تاسو tāsu ( لکی )
اودا udā ( مانوی: udāy )
کاربرد در سروده؛ عماد خراسانی:
گرچه هر چه لحظه اودا می دهدم چشم پر آب
دل سودا زده در سوز و گداز است هنوز
آیه 128 سوره اعراف: اِسْتَعِینُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا : از الله مدد جویید و صبر پیشه کنید
سوره فاتحه: اِیّاک نَستَعین: فقط از تو مدد می جوییم
مَن استَعَانَ بِغَیر الله ذَلَّ / خوار شد هرکه مدد از غیر خدا خواست
...
[مشاهده متن کامل]

اللهی مددی / فقط الله و دیگر هیچ / الهی و ربی من لی غیرک / خدایا غیر از تو کسی را ندارم
کُلٌ مَن عَلَیهَا فَان وَ یَبقَی وَجهُ رَبّکَ/همه فانی اند جز تو یا الله
#شیع - موحّد

الارض مددناها: برای إمداد معاش: تداوم واستمرار حیات.
اعتضاد
استعانت، استمداد، اعانت، حمایت، دستگیری، فریادرسی، کمک، مساعدت، مظاهرت، معاضدت، نصر، یاری، یاوری
مدد در تاریخ بیهقی به معنی ادامه و دنباله هم آمده است.
"مدد سیل پیوسته چون لشکر آشفته می در رسید"
تاریخ بیهقی دکتر فیاض ۱۳۷۴ ص ۳۴۲
اسم یک فرد ٬
پسرانه که بیشتر در بین بلوچ ها به چشم میخورد،