مدخل

/madxal/

    entrance
    entry
    gate
    gateway
    access
    door
    headword
    intake
    listing
    mouth
    threshold
    [ext.] prelude

فارسی به انگلیسی

مدخل باریک
throat

مدخل بزرگ
portal

مدخل مزین
portal

مترادف ها

access (اسم)
دسترسی، دسترس، دست یابی، راه، راه دسترس، مدخل، اجازه دخول، تقریب، وسیله حصول، بروز مرض، اصابت، دسترسی یا مجال مقاربت، تقرب به خدا، حمله

entry (اسم)
راه، مدخل، ورود، دخول، ثبت، ادخال، راهرو در، ثبت در دفتر، چیز ثبت شده یا وارد شده

portal (اسم)
باب، مدخل، ایوان، سر در، دروازه، سیاهرگ باب کبد

entrance (اسم)
مدخل، ورود، ورودیه، اجازه ورود، درون رفت، حق ورود، دروازهءدخول، درب مدخل

gateway (اسم)
مدخل، دروازه

gate (اسم)
باب، مدخل، ورودیه، دریچه، دروازه، گیت، در بزرگ، دریجه سد، وسایل ورود

entree (اسم)
مدخل، ورود، دخول، اجازهء ورود، غذای اصلی

mouth (اسم)
مدخل، دهانه، بیان، غنچه، دهان

firth (اسم)
مدخل، خلیج کوچک، خور، شعبه رود

estuary (اسم)
مدخل، خور

foreword (اسم)
مدخل، سراغاز، دیباچه، پیش گفتار

ostium (اسم)
مدخل، روزنه

پیشنهاد کاربران

" دهان. دهانه. دهن. دهنه ":مدخل.
دیباچه. دراغل=در آغُل. زودتر در آغل گاو ها درون خانهء نشست مردم و داراخانه بود تا دزد سرمایهء کلان را به زود ندزدد ( و سپس نمونا شده است برای در خانه و نیز خانه ، دراغل فلان= خانهء فلان ) .
داراخانه=صاحب خانه.
" درگاه. درآمد. دربند. بندِدر. بَندر.
آمدگاه. آمدرفت ( آرف ) . رفتامد ( رفت و آمد ":مدخل.
مدخل:درگاه در رشتهء دانستنیهای آخت و یا ساخت .
دیباچهء نوشته. دیباچهء جایگاه.
دیباچهء گفتار کردار. پندار. در آخت و ساخت.
درگاه:مدخل.
امروزه "سرواژ ه" به معنی "مدخل" بکار برابر برده می شود. اما می توان " واژگاه" را نیز به جای آن بکار برد.
مبحث مدخل:در آمد ( ها )
مبحث ( اصول ) :پایه ( ها ) و روند.
( درآمد بر پایه های دانستنیها. ) .
" دَرِه "دَرِش":مدخل.
"المدخل الی المنطق" فارابی.
"درآمد در اندیش" فارابی
الی: در. دربارهء. درآمد. پیرامون.
درآیند
مدخل یعنی قسمت ، عنوان ، موضوع . .
همچنین است : نوعی از روایت و تکنیکی در قصه سرایی به شیوه ایرانی که راوی در روایت داستانی واحد ، قصه را از نیمه رها کرده و داستانک های فرعی را در دل داستان اصلی روایت میکند. از مدخل در معرکه گیری. پرده
...
[مشاهده متن کامل]
خوانی و تعزیه که از نمایشهای دیرین و کهن ایرانی ست استفاده بسیار می شود. در غرب به آن متادرام کی گویند. هزار و یک شب یا هزار افسان کهن ترین قصه روایی ایرانی ست که از این تکنیک در آن استفاده شده است. اصطلاحا به آن مدخل زدن می گویند.

کلمه ( مدخل ) به ضمه میم و فتحه خا اسم مکان از ماده دخول است .
کلمه ( مدخل ) از باب افتعال به معنای کوره راهی است که به زحمت بتوان درون آن شد.
مدخل: تمهید، در آمدی بر مطلب، سرآغاز مطلب و مقدمه آی بر مطلب.
دهانه
آستانه، درونگاه
ورودی
گلوگاه
در پهلوی " ویتار " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)