مدت

/moddat/

    period
    duration
    time
    term
    span
    continuance
    distance
    interval
    space
    spell
    stretch
    while
    years

فارسی به انگلیسی

مدت اجاره
lease, tenancy

مدت انتظار
wait

مدت پرواز
air time

مدت خدمت
standing

مدت دار
due at a specifled date after sight, payble at maturity, time

مدت زمان
time span

مدت طولانی
eternity, long

مدت عضویت
standing

مدت لازم برای انجام کاری
time frame

مدت مدید
donkeys years, light-years

مدت مرخصی
leave

مدت معطلی
wait, waiting

مدت نگهبانی
watch

مدت نگهداری
shelf life

مدت نیم ساعت
bell

مدت ها
age, yonks

مدت کار
round

مدت کار در هر روز
workday

مدت کار کردن موتور و غیره
run

مدت کم
little

مترادف ها

interval (اسم)
وقفه، ایست، فاصله، فرجه، مدت، فترت، خلال

life (اسم)
دوام، عمر، جان، حیات، مدت، زندگی، زیست، دوران زندگی، حبس ابد، رمق

outage (اسم)
قطع، سوراخ، راه خروج، مدت، قطع برق، زمان قطع برق

tract (اسم)
رساله، حد، اثر، وسعت، مقاله، کشش، قطعه، رشته، اندازه، مدت، نشریه، رد بپا

length (اسم)
مد، درجه، طول، مدت، قد، درازا، امتداد

time (اسم)
عصر، عهد، فرصت، ساعت، روزگار، زمان، مرتبه، مدت، هنگام، وقت، موقع، گاه، زمانه، حین، ایام

period (اسم)
حد، کمال، نقطه، عصر، دوره، گردش، نوبت، ایست، فرجه، پایان، منتها درجه، روزگار، زمان، مرحله، مدت، وقت، طمی، موقع، مدتی، گاه، نتیجه غایی، قاعده زنان، جمله کامل، نقطه پایان جمله، دوران مربوط به دوره بخصوصی

term (اسم)
دوره، شرط، لفظ، مهلت، مدت، هنگام، اصطلاح، شرایط، نیمسال، جمله، روابط، میعاد، دوره انتصاب، ثلث تحصیلی

stretch (اسم)
دوره، بسط، کوشش، قطعه، اتساع، مدت، ارتجاع، خط ممتد

patch (اسم)
مسخره، مشمع روی زخم، تکه، مدت، وصله، قطعه زمین، زمان معین، وصله ناجور

interspace (اسم)
فاصله، فرجه، مدت، فاصله بین دو چیز

duration (اسم)
طول، استمرار، بقاء، مدت، طی

usance (اسم)
سر رسید، مدت، ربح پول، سود سرمایه

پیشنهاد کاربران

مدت = وِلا
در این مدت = در این وِلا
مُدَّت
مَس ، مَسه
دَوَند ( از دَویدن ، مانند رَوَند از رَویدَن / رَفتَن )
کِشَند ( از کِشیدن )
سلیم
مدت: بخشی از زمان ( چه بلند و طولانی باشد چه کوتاه ) ، زمان هایی.
سلیم
مدت: بخشی از زمان ( چه طولانی و بلند باشد چه کوتاه ) .
مدت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
زمت zamat ( گیلکی )
پزار pazār ( سغدی: پذارب pażārb )
مدت ها
چندگاه
یک چند
برهه زمانی
نمونه: پس از �مدتی� بازگشت.
پارسی آن می شود: پس از �چندی� بازگشت.
زمان ؛ وقت
این واژه از جمله هفتاد درصد واژه های ایرانی زبان عربی است که به دروغ می گویند که عربی است :
واژه مدت ( مد=روز ات=پسوند ) به معنای زمان وخت ساخته شده از لغت ایرانی maiθā* به معنای روز day که با لغت اوستایی maēθā* به معنای بادوام دیرپا enduring و لغت māti در آلبانیایی کهن و mẽtas در لیتوانی به معنای زمان time همریشه است. لغت شناسان واژه maiθā را به واژه māti همخانواده با پیما - آزما به معنای measure ربط میدهند همانطور که لغت وخت=وقت به معنای زمان از لغت بخت به معنای بخش قسمت ستانده شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

*پیرس: Iranian Dialectology and Dialectometry by Chundra Aroor Cathcart

بازه
during
برهه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)