پایدار، پایا، محکم، ثابت، پا بر جا، استوار، باثبات، مداوم
persistent(صفت)
پایا، مزمن، مصر، ماندگار، مداوم، لجوج، سمج، مقاوم، ایستادگی کننده
continuous(صفت)
متوالی، پیوسته، ماندگار، مداوم
uninterrupted(صفت)
متوالی، پیوسته، مسلسل، مداوم، مستمر، قطع نشده، بی وقفه، غیر منقلع
steady(صفت)
محکم، پر پشت، ثابت، پی در پی، استوار، مداوم، متین، یک نواخت
unremitting(صفت)
مدام، مداوم، پشت کاردار، بی امان، مصر در کار
continuing(صفت)
مسلسل، مداوم
ongoing(صفت)
مداوم
running(صفت)
مداوم، جاری، دونده، پویا، مناسب برای مسابقه دو
پیشنهاد کاربران
مداوم: همتای پارسی این واژه ی عربی اینهاست: مهکری mehkari ( سغدی: مثکری meşkari ) پیاپی، پیوسته، پی در پی، پشت سر هم.
پایدار / دنباله دار
sustained
so frequently
دنباله دار ( در برخی جاها ) در برخی جاها، مانند این یکی: کارگرانی که باید پس از سه سال کار دنباله دار ( بجای مداوم ) در شرکت، برابرِ آیین نامه، رسمی شوند، بیش از ده سال است که چشم براه آنند.