مدام. [م ُ ] ( ع اِ ) باران پیوسته. ( منتهی الارب ) . مطر الدائم. ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ) . || شراب. ( اوبهی ) ( غیاث اللغات ) . می. ( دستورالاخوان ) . می انگوری. ( منتهی الارب ) . خمر. مدامة. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ) . مل. نبید. عقار. قهوه. راح. قرقف. باده. صهبا. ( یادداشت مؤلف ) :
... [مشاهده متن کامل]
دل تو باد سوی لهو و چشم سوی نگار
دو گوش سوی سماع و دو دست سوی مدام.
منبع. لغت نامه دهخدا
مدام:
پیوسته، پیاپی، پی در پی
یکریز ، یک تیغ
پشت سر هم ، پُشت به پُشت، پُشت به پُشتِ هم، پُشت به پُشتِ یکدگر ( یکدیگر ) ، پُشتاپُشت، پُشتاپُشتِ هَم
دم به دم ، دَمادَم
رگباری
یک بند
مدام
پویش:modam
پارسی یا عربی:عربی
برابر پارسی:پیوسته، همیشه
پُشتِ سرِهم
بی وقفه
All the time
می چکد ژاله بر رخ لاله/
المدام المدام یا احباب ( حافظ ) /
شبنم بر چهره ی لاله فرومی ریزد. ای دوستان! باده بیاورید و بنوشید.
مُدام: باده، شراب.
یک ریز. [ ی َ / ی ِ ] ( ق مرکب ) متصل . پیوسته . دائم . مدام . پیاپی . پشت هم . ( یادداشت مؤلف ) . پشت سرهم . پی درپی : او یک ریز حرف زد.
هی. [ هَِ ] ( ق ) پیوسته. پیاپی. مدام. دائم. همیشه. همواره. ( یادداشت مؤلف ) :
خیزید و یک قرابه مرا می بیاورید
هی من خورم مدام و شما هی بیاورید.
قاآنی
یه تیغ
پیوسته ( گویش تهرانی )
پی در پی
به معنی شراب نیز آمده است
خیام:
بر دور پیاله آیتی هست مقیم ، کاندر همه جا مدام خوانند آن را
دایم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)