مدام

/modAm/

    endless
    forever
    nonstop
    incessantly
    running
    perpetual
    uninterrupted
    continual(ly)
    evermore

مترادف ها

continual (صفت)
پیوسته، دائمی، پی در پی، همیشگی، مدام، لاینقطع

unremitting (صفت)
مدام، مداوم، پشت کاردار، بی امان، مصر در کار

پیشنهاد کاربران

یک بند
مدام
پویش:modam
پارسی یا عربی:عربی
برابر پارسی:پیوسته، همیشه
پُشتِ سرِهم
بی وقفه
All the time
می چکد ژاله بر رخ لاله/
المدام المدام یا احباب ( حافظ ) /
شبنم بر چهره ی لاله فرومی ریزد. ای دوستان! باده بیاورید و بنوشید.
مُدام: باده، شراب.
یک ریز. [ ی َ / ی ِ ] ( ق مرکب ) متصل . پیوسته . دائم . مدام . پیاپی . پشت هم . ( یادداشت مؤلف ) . پشت سرهم . پی درپی : او یک ریز حرف زد.
هی. [ هَِ ] ( ق ) پیوسته. پیاپی. مدام. دائم. همیشه. همواره. ( یادداشت مؤلف ) :
خیزید و یک قرابه مرا می بیاورید
هی من خورم مدام و شما هی بیاورید.
قاآنی
یه تیغ
پیوسته ( گویش تهرانی )
پی در پی
به معنی شراب نیز آمده است
خیام:
بر دور پیاله آیتی هست مقیم ، کاندر همه جا مدام خوانند آن را
دایم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس