مدار

/madAr/

    orbit
    pivot
    axis
    circuit
    tropic
    zodiac

فارسی به انگلیسی

مدار اتصال کوتاه
short circuit

مدار اجرام سماوی به دور زمین
spherical

مدار برگشتگاه شمالی و جنوبی
parallel

مدار بسته
closed-circuit, closed circuit

مدار بندی
circuitry

مدار چاپی
printed circuit

مدار را شکستن
break

مدار شمالگان
arctic circle (a-

مدار قطب جنوب
antarctic circle

مدار قطب شمال
arctic circle, arctic circle (a-

مدار مجتمع
chip, integrated circuit

مدار منطقی
logic

مدار یکپارچه
integrated circuit

مترادف ها

seat (اسم)
مقر، جا، کفل، نیمکت، مرکز، مستقر، مسند، نشیمن، مدار، صندلی، محل اقامت، سرین، جایگاه، نشیمن گاه

circle (اسم)
محفل، دور، حوزه، طوق، چنبره، قلمرو، دایره، مدار، محیط دایره، چنبر

hinge (اسم)
مفصل، بند، لولا، مدار

pivot (اسم)
محور، میله، محور چرخ، لولا، مدار، نقطه اتکاء، پاشنه، عضو موثر، محور اصلی کار

parallel (اسم)
مدار، خط موازی، خط متوازی

center (اسم)
میان، مرکز، میانه، مدار، وسط و نقطه مرکزی

orbit (اسم)
دور، قلمرو، مدار، مسیر، حدقه، مسیر دوران، حدود فعالیت

tropic (اسم)
مدار، مدار راس السرطان، مدارراس الجدی حاره

پیشنهاد کاربران

نوواژه برای جایگزینیِ #to_circuit به معنای دورِ چیزی گشتن؛ دور زدن؛ مسیرِ قوسی ( منحنی ) پیمودن؛ مدار ساختن؛ و جُزین
ا↙️
#گردشتن ( gard. eš. t. an )
یا:
#گردیسیدن ( gard. is. id. an ) 👈 گَردی ( ستاکِ بر گرفته از ریشه ی نیاایرانیِ gart به معنای چرخیدن یا گردیدن ) - - س ( افزایه ) - - یدن ( نشانه ی مصدر )
...
[مشاهده متن کامل]

( پایینِ صفحه را ببینید. )
🔺 نکته:
ستاکِ حالِ گَردِشتن می شود: گَردیس . ( بسنجید با: نوشتن —� نویس . )
▪️مثال:
۱ - قطارِ تهران - مشهد نخست شهرِ سمنان را گَردِشت ( گردیسید، دور زد، کمربندیِ دورِ شهر را پیمود، ) و سپس به سوی مشهد راهش را ادامه داد.
۲ - وقتی زمین هشت بار خورشید را بگردیسَد ( دور بزند ) ناهید سیزده بار خورشید را گردِشته است ( دور زده است. )
🔺توجه:
🔹 #circuit مدار
🔹 #گردیس ( gardis )
▪️مثال:
۱ - بیشترین چراغی را که در این گَردیس ( مدارِ الکتریسیته ) می توان کار گذاشت هفت چراغ است.
۲ - زمین با چرخشِ خود پیرامونِ خورشید یک گَردیسِ ( مدارِ ) ۹٤۰ میلیون کیلومتری را ایجاد می کند.
۳ - آن ها در گَردیسِ ( مسیرِ مداری شکلِ ) مسابقه جایی را هم برای عوض کردنِ چرخ های خودروها در نظر گرفته اند.
🔸 #circuitry مداربندی
🔸 #گردیس بندی
یا: #گردیسش
یا: #گردیسه
▪️مثال:
۱ - کلِّ گردیسه ی ( مداربندیِ ) این رایانه روی یک تخته ی ده سانتی ساخته شده بود.
۲ - با این آزمایش ها، پژوهش گران دانشِ خود را درباره ی گردیسه ی ( مداربندیِ ) مغزِ پستانداران افزایش می دهند.
🔹 #circuitous مداری شکل، پرپیچ وخم
🔹 #گردیسان
▪️مثال:
۱ - زاینده رود در مسیرِ خود راهی گَردیسان ( پرپیچ وخم ) را می پیماید.
۲ - او بحثی گَردیسان ( پیچیده ) ولی منطقی درباره ی عدالتِ اجتماعی ارائه کرد.
🔸 #circuitously
🔸 #گردیسانه
▪️مثال:
او از ترسِ برخورد با لات ها راهِ خود را در جنگل گردیسانه ( به گونه ی پرپیچ وخم ) می پیمود.
🔹 #circuitousness پیچ وخم داشتگی، مدارگونگی، نامستفیم بودگی
🔹 #گردیسانگی
▪️مثال:
همیشه از گَردیسانگیِ ( پرپیچ وخم بودنِ ) راهروهای دانشگاه گله داشتم، و گاهی با استادها نیز درباره ی آن بحث می کردم.
🔸 #circuity پیچ داری، ناراست بودگی
🔸 #گردیسگی
▪️مثال:
گردیسگی ِ ( انحنای ) و سخت شدنِ سرخرگِ آئورت بر روی مری فشار می ورد و باعثِ تُرشا ( تُرش کردن ) می شود.
🔹 هم ریشه های #گردشتن ، #گردیس ، #گردیسان و #گردیسگی در زبان های ایرانی:
فارسی میانه 👈 چرخیدن، گردیدن ➖ - gard
فارسی میانه ترفانی 👈 گشتن، چرخیدن ➖ - grd
ختنی 👈 چرخاندن ➖ - ggei�ls
خوارزمی 👈 غلتاندن، پیچاندن ➖ - ġrcy
فارسی 👈 گشتن، گردیدن، گِرد
خراسانی و تاجیکی 👈 غلتیدن ➖ ğelidan
ورزنه ای 👈 چرخیدن ➖ - gart
اورامانی 👈 سرگردان شدن، پرسه زدن ➖ - gelāy
پشتو 👈 پیچیدن، گردیدن ➖ - ġar
اشکاشمی 👈 چرخیدن ➖ - ġurs
🔺 نکته:
برای دیدنِ فعلی دیگر از همین ریشه بروید به: #to_pivot .
🔻🔻🔻
@JavidPajin 👈 فرهنگِ ریشه شناختیِ واژگانِ عمومی و تخصصی

واژه مدار ، از ریشه ( دور ) می باشد یعنی محل گردش
مَدار/مَتار ( madār/matār ) :
از ستاک ( مصدر ) � مَدَن/مَتَن madan/matan به چم های آمدن، رسیدن، . . �
مَت/مَد: آمد، رسید
مَدار/مَتار که هم سنگ است با واژه ی لاتین mittere به چم های : �آینده، � آمده، رسنده در جریان، در گردش، فرارسیده، نزدیک شونده � می باشد، که امروزه به ریخت �مَدار� در همکردهایی ( ترکیب هایی ) � چون � زور مَدار، دین مَدار، فرمَدار� باز مانده است.
...
[مشاهده متن کامل]

پیرس ها:
واژه نامه ی پازند برگ 298
فرهنگ ریشه شناختی افعال فارسی میانه ( زبان پهلوی ) برگ 374
فرهنگ زبان پهلوی برگ 371

تعدادی از واژگان علم نجوم به انگلیسی:
astronomy = علم نجوم
The solar system = منظومه شمسی
The sun = خورشید 🌞
Mercury = عطارد، تیر
Venus = زهره، ناهید
Earth = زمین 🌎
...
[مشاهده متن کامل]

Mars = مریخ، بهرام
Jupiter = مشتری، هرمز
Saturn = زحل، کیوان
Uranus = اورانوس
Neptune = نپتون
space = فضا
galaxy = کهکشان
orbit = مدار
meteorite = شهاب سنگ
comet = ستاره دنباله دار
asteroid = سیارک
asteroid belt = کمربند سیارک ها ( بین مریخ و مشتری )
meteor / shooting star / falling star = شهاب سنگی که در حال سوختن وارد اتمسفر زمین می شود
black hole = سیاه چاله
dark matter = ماده تاریک
gravity = جاذبه
axis = محور
star = ستاره
eclipse = خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی
solar eclipse = خورشید گرفتگی
lunar eclipse = ماه گرفتگی
supernova = سوپرنوا، ابرنواختر
the Big Bang = بیگ بنگ
constellation = صورت فلکی
cosmology = کیهان شناسی
dwarf planet = سیاره کوتوله
light year = سال نوری
terrestrial = زمینی، خاکی
celestial = آسمانی
extraterrestrial = فرازمینی

واکاویِ واژه یِ ( فشار، افشردن، افشاردن ) :
1. بررسی تکواژها:
1. 1 - پیشوندِ ( اف ) :پیشوندِ ( اف ) پیشوندِ جدایی ناپذیر در زبانِ پارسی است؛:بمانندِ واژه ( افزودن ) .
1. 2 - شُر/شار: بُن کنونیِ کارواژه یِ ( شُردن/شاردن ) است. اگر برایتان جای بسی شگفتی است که چرا این کارواژه دوریخت دارد، آن را با کارواژه یِ ( شمُردن/شماردن ) همسنجی کنید، که در آن ( شِ ) پیشوند است و آنچه می ماند: ( مُردن/ماردن ) هست. ( بهتر و سزاوارتر است که از کارواژه " ماردن" بهره بگیریم تا "مُردن"؛چراکه ما در زبان پارسی کارواژه "مُردن" با بُن کنونیِ "میر" داریم که نباید با کارواژه بالا با بُن کنونیِ "مار" یکی پنداشته شود. )
...
[مشاهده متن کامل]

1. 3 - دَن:نشانه یِ مصدری
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
2. کارواژه ( شُردن/شاردن ) با واژگانِ ( شار، شاره، شارِش ) خویشاوندی دارد. واژه "افشاردَن یا افشُردن"، " بالا بُردنِ جریان یا شار " را بازنمایی می کند.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
3. پیشنهادِ واژه:
در زبانِ آلمانی به مدارهای برقی/الکتریکی، schaltkreis و در زبانِ انگلیسی circuit می گویند. ( Kreis ) در زبانِ آلمانی به چمِ ( دایره ) و پیشوندِ ( cir ) در واژه ( circuit ) نیز نشاندهنده یِ دوری بودن است ؛چنانکه در واژه ( circle ) به چمِ ( دایره ) نیز دیده می شود. ( Kreis ) در ( schaltkreis ) و ( cir ) در ( circuit ) به "دوری بودن" یا "بسته بودن" مدارهای الکتریکی اشاره دارد.
پیشوندِ ( دوری، گِردی ) در زبانِ پارسی ( پَر ) هست بمانندِ واژه یِ ( پَرهون =دایره ) .
واژه ( schalt ) در زبانِ آلمانی از کارواژه یِ ( schalten ) به چمِ ( =معنایِ )
1 - to go or push against the stream, direct, regulate
2 - to push, impel ( espec. a ship ) , set a - going, drive
3 - to direct, rule
گرفته شده است ( در زبانِ آلمانیِ کنونی schalten به چمِ "روشن کردن ( لامپ ) " نیز می باشد ) .
از دیدِ من به دو دلیلِ چمارشناختی ( =معناشناختی ) و ریختشناسی دو کارواژه یِ ( schalten شالتِن ) در زبانِ آلمانی و ( شاردَن ) در زبانِ پارسی از یک بُن و ریشه می باشند ( دگرگونیِ آواییِ ( ر/ل ) در زبانهایِ آریایی - اروپایی رواگمند ( =رایج ) بوده است ) .
بنابراین واژه پیشنهادیِ من به جایِ واژه ( مدار ) ، ( پَرشار یا پَرشاره ) است. واژگانِ دیگر همچون ( شارگرد و. . . ) را نیز می توان در این زمینه بکاربرد. فراموش نکنید که ( شارگرد ) صفت است و نَه نام.
افزون بر این، ما می توانیم کارواژه یِ ( پَرشاردن یا پَرشُردن ) را به چمِ ( مداربندی کردن ) بکار ببریم. فراموش نکنید ( پَر ) پیشوندِ جدایی ناپذیرِ زبان پارسی است بمانندِ ( پراکندن ) .

Circuit مدار الکتریکی یا مدار چاپی
گرا
خریدار مدار باشین
خریدار گرا باشین
پایک ( payək )
از واژه یاب
وسیله ، سبب
مدار: به خط استوا و خط های فرضی که به موازات خط استوا رسم شده اند مدار می گویند
مسیر
زیبنده ترین واژه برای مدار واژگان پرگاره و خم راه و چرخه میباشد
ندار
نشمار
Orbit
این واژه اربی است و پارسی آن این است:
پاریم pãrim ( سنسکریت: پَریمَنیدَلَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس