مخفی در انجام امور غیر قانونیclandestineمخفی سازیsecretionمخفی شدنhideمخفی گاهlair, harbor, hideaway, hideout, nest, stashمخفی نگه داشتنsecreteمخفی کارsecretive, slinkyمخفی کردنconceal, cover, disguise, hide
hidden (صفت)غایب، پنهان، مخفی، پنهانی، مستور، مکنونinvisible (صفت)غایب، مخفی، نامعلوم، غیر محسوس، غیر قابل مشاهده، نامریی، غیر قابل تشخیص، ناپدیدsecret (صفت)محرمانه، پنهان، رمزی، نهانی، مخفی، اسرار امیز، سرپوشیده، نهان، پوشیده، مجهولundercover (صفت)رمزی، سری، نهانی، مخفی، زیر جلیcloset (صفت)مخفیfurtive (صفت)پنهان، رمزی، نهانی، مخفی، زیر جلی، دزدکیclandestine (صفت)مخفی، زیر جلیhush-hush (صفت)محرمانه، سری، مخفیperdu (صفت)پنهان، مخفی، در حال کمینperdue (صفت)پنهان، مخفی، در حال کمین
سربستهواژه مخفیمعادل ابجد 730تعداد حروف 4تلفظ maxfiترکیب ( صفت ) [عربی: مخفیّ]مختصات ( مَ یّ ) [ ع . ] ( ص . ق ) منبع لغت نامه دهخدافرهنگ فارسی عمیدفرهنگ فارسی معینفرهنگ واژه های سرهفرهنگ فارسی هوشیار"أحمق گستاخ" خورشید را در یخ مخفی می کند!نهانی، پنهانینهان پنهاننادیدهسریناپدید+ عکس و لینک