خاص، مخصوص، عجیب و غریب، خصوصی، ویژه، مختص، دارای اخلاق غریب
especial(صفت)
مخصوص
پیشنهاد کاربران
برابر پارسی: سفارشی، ویژه
با جستاری که من انجام دادم برخی از واژه هایی که در زبان فارسی و نه سایر زبان های ایرانی با واج خ شروع میشود اشاره به خود ( self ) دارد . . . . خدا = خود دا = خود روشنی = ( دا همان day به چم روز / روشن است ) ... [مشاهده متن کامل]
خویش = خ ایش ( ویش / ویس ) = خود خواستن ( انکه یا انچیز که انرا از و برای خود بدانیم ) خواستن = خ واستن = خود واستن ( واسه / ویس / ایش / ایس دگرگونه های همدیگرند و در زبان لاتین به خواستن wish = ویش گفته میشود و در برخی از واژه های ایرانی نیز گونه های دیگر آن همچون اندیشه ( اند ایش = بسیار خواسته شده ) و . . . . . بجا مانده ) حتی در زبان مازندرانی به خواستن وِست گفته میشود پس براحتی فهمیدیم همه این واژه ها برابر یکدیگرند. خاستگاه = خ است گاه = مکانی که خود در آن اِست یا استقرار داشتید. . . پس واژه خص همان خوص یا خویس ( خ ویس / خ ایس ) است یعنی آنچه که به شما تعلق دارد یا همان خصوصی . . . البته در زبان مازندرانی برای اشاره به خود از شِ استفاده میشود و برای خود می شود = شِوِسته = شِ وِستِ = برای خود خواستن همچنین در واژه شخص داریم = شِ خص = خود خواستن = آنچه که به شما تعلق دارد و خصوصی می باشد. از طرفی به راحتی میتوان فهمید واژه مشخصات با خصوصیات یکی نمی باشد و در یکی ش. خ. ص را بن دانستند و در دیگری خص را ؛ بن مایه همه اینها خص بوده و اگر بنا باشد آنرا سه حرفی بداریم میشود خاص که باز هم به خ ایس / خ ویس نزدیکی بسیار دارد . . . . با سپاس
دس خوش
اختصاص دادن: 1 - zuordnen ( پیشوندِ zu که با واژگان ( سو، تو ) در زبان پارسی و to در زبان انگلیسی همریشه است و کاواژه ordnen نیز با کارواژه آراستن در زبان پارسی همریشه است. ) کارواژه zu. ornen بسیار در دانشِ مزداهیک ( ریاضی ) کاربرد دارد. برای نمونه، هنگامیکه میخواهیم به یک یا چند عضو از یک تابع، عضو دیگری رااختصاص دهیم، از کارواژه zuordnen بهره گرفته می شود. ... [مشاهده متن کامل]
اختصاصی کردن: 2 - spezialisieren که با واژه specialize همریشه و همچم است. Spezialisierung نیز به چمِ ( تخصیص، تخصیص دهی ) می باشد و همچنین واژه انگلیسی special. این دو کارواژه می توانند ما را در رسیدن به آماگِمان ( هدفمان ) یاری برسانند. به گمانِ من باید برای واژه ( اختصاص دادن ) ، برابرواژگانی که به ( آردن، اَردن ) می انجامند، نیاز داریم؛چراکه کارواژه ( اختصاص دادن ) ، در خودش پویایی و حرکت دارد، چنانکه کارواژگانی همچون ( گُستردن، آوردن، اوباردن، بردن، سپاردن، خوردن ( خواردن ) و. . . ) نیز چنین هستند. دیدگاهِ من این است که این واژه بهتراست به سازه یِ پیشوند /کارواژه ( با نشانه یِ مصدری ( آردن، اَردن ) ) باشد.
درجه یک
بخصوص
از واژه های تازی در گفت وگو کمتر استفاده کنیم
ویژه
این واژه عربی است و پارسی آن واژه ی پهلوی اَبیزَگ می باشد