مخزن

/maxzan/

    receptacle
    tank
    store
    depot
    warehouse
    treasure
    barrel
    bomb
    bulb
    repository
    storehouse
    magazine
    store(house)
    [rare.] treasure

فارسی به انگلیسی

مخزن اب زیرزمینی
cistern

مخزن اب گرم
boiler

مخزن باروت
powder magazine

مخزن بمب
bomb bay

مخزن پایه بلند
overhead tank

مخزن دار
provided with a tank

مخزن صحرایی
dump

مخزن فاضلاب و فضولات
cesspit, cesspool

مخزن گاز
gasometer

مترادف ها

store (اسم)
ذخیره، انبار، مقدار زیاد، دکان، مخزن، فروشگاه، اندوخته، مغازه

reservoir (اسم)
ذخیره، مخزن، اب انبار، مخزن اب

storeroom (اسم)
انبار، مخزن، انبار کالا

storehouse (اسم)
انبار، مخزن، انبار کالا

repository (اسم)
ظرف، انبار، خاصگی، مخزن، صندوق تابوت

pool (اسم)
ائتلاف، ابگیر، مخزن، اب انبار، برکه، استخر، حوض، تصحیلات اشتراکی، چاله اب، کولاب، ائتلاف چند شرکت با یک دیگر، دسته زبده و کار ازموده

cache (اسم)
نهانگاه، مخزن، ذخیره گاه، چیز ذخیره، چیز نهان شده

warehouse (اسم)
مخزن، انبار کالا، انبار گمرک، مکان انباره، بارخانه

depot (اسم)
انبار، انبارگاه، مخزن، مخزن مهمات، ایستگاه راه اهن

tank (اسم)
بشکه، ابدان، مخزن، تانک، حوض، باک

storage (اسم)
انباره، مخزن، ضبط، انبار کالا، ذخیره سازی، انبارش

repertory (اسم)
انبار، مخزن، کاتالوگ، فهرست

fount (اسم)
مخزن، منبع، چشمه، فواره

magazine (اسم)
مخزن، خزانه، مجله، انبار مهمات، خشاب اسلحه

watering place (اسم)
مخزن، اب انبار، ابشخور، مشرب، استخر، محل چشمه اب معدنی

depository (اسم)
انبار، مخزن، امانت دار

fountain (اسم)
مخزن، سر چشمه، عین، چشمه، فواره

stank (اسم)
سد، مخزن، استخر

wareroom (اسم)
مخزن، انبار کالا، انبار گمرک، بارخانه

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
واژه ی ایستاد از ریشه واژه ی ایستادن فارسی هست.
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

مخزنمخزنمخزنمخزن
مخزن = نهَندره / تونگه
مخزن: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
تونَک tunak ( دری )
Tank
مخزن . زیبایی هم میشه
ریشه یابی:
واژه گنج در پهلوی ساسانی با همین ریخت و چم به کار میرفته است. این واژه در پهلوی مانوی به ریخت گنز درآمد و کاربرد یافت. سپس به صورت کنز، غنز و خنز درون زبان عربی شد. کنز همان گنج در زبان عربی است. غنز و خنز به خزن و غزن دگرش یافتند و واژه های غزنه و غزنین ( به چم گنجه و گنجین، گنجخانه، گنجور ) و مخزن و خزانه و مخازن را پدید آوردند. واژه های المخزن و مخازن به اروپا رفتند و واژه های almacen در اسپانیایی، magazin در آلمانی و روسی و magasin در فرانسوی را پدید آوردند. واژه فرانسوی مغازه وارد فارسی شد و همینگون چم magazine در انگلیسی به نشریه و مجله دگرش یافت.
...
[مشاهده متن کامل]

انبار
دپو