مخدوش

/maxduS/

    altered or erased
    vitiated
    having signs of alteration
    altered
    not clear and concise

فارسی به انگلیسی

مخدوش سازی
defacement, manipulation

مخدوش شدگی نشان
erasure

مخدوش شدگی واژه
erasure

مخدوش و معیوب کردن
deface, falsify, manipulate

پیشنهاد کاربران

مخدوش. [ م َ ] ( ع ص ) خراشیده شده و خراش داشته شده . ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
اراء مخدوش
Spoiled ballots
خدشه دار کردن،
ناسالم کردن،
آسیب زدن، . . .
ناجور
آسیب دیده
لاشیده
در پارسی " خراشدار "