مخدوش سازیdefacement, manipulationمخدوش شدگی نشانerasureمخدوش شدگی واژهerasureمخدوش و معیوب کردنdeface, falsify, manipulate
مخدوش. [ م َ ] ( ع ص ) خراشیده شده و خراش داشته شده . ( غیاث ) ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . منبع. لغت نامه دهخدااراء مخدوش Spoiled ballotsخدشه دار کردن، ناسالم کردن، آسیب زدن، . . .ناجورآسیب دیدهلاشیدهدر پارسی " خراشدار "+ عکس و لینک