مختص

/moxtass/

    particular
    peculiar
    peculiarity
    specific
    specific _
    special
    aliocated

فارسی به انگلیسی

مختص به خود
individual

مختص بودن
reserve

مترادف ها

particular (صفت)
دقیق، خاص، مخصوص، منحصر بفرد، تک، خصوصی، ویژه، بخصوص، مختص، نکته بین

peculiar (صفت)
خاص، مخصوص، عجیب و غریب، خصوصی، ویژه، مختص، دارای اخلاق غریب

پیشنهاد کاربران

مختصَّان : نزدیکان
" و پس از آن شنیدم از بوالحسن حربلی که دوست من بود و از مختصَّان بوسهل . . . . "
تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۳۵.
منحصر

بپرس