مخترع

/moxtare~/

    artificer
    father
    inventor

مترادف ها

inventor (اسم)
موجد، جاعل، مخترع

ingenious (صفت)
ماهر، با هوش، دارای قوه ابتکار، ناشی از زیرکی، مبتکر، دارای هوش ابتکاری، مخترع

پیشنهاد کاربران

سعدی می گوید:// دو کس رنج بیهوده بردنند و سعی بی فایده کردنند , یکی آنکه آموخت و نکرد دیگری آنکه اندوخت و نخورد. \\ در اینجا در باره سه نو آور می نویسم, با اینکه چیزی های تازه ایی را پدید آوردنند ونکه کار آنها بیهوده هدر رفت و از آن سودی نبردنند. یکی از آنها Otto Lilienthal آلمانی بود او سال 1848 در آلمان به جهان آمد و در دانشگاه برلین دانش ماشین سازی آموخت. همیشه در رویای خود آرزوی پرواز داشت و گاه که پرنده گان را در آسمان می دید با خود می گفت چه میشد روزی می توانستیم همانند آنها پرواز کنیم. در سالهایی که در دانشگاه درس می خواند گاه که زمان پیدا می کرد روی پروژه پرواز کار میکرد. کم کم پرنسیپ Aerodynamic را بدست آورد و اینکه چگونه پرنده گان با بالهای خود که شکل بر آمدگی bulge دارند می توانند گردش هوایی به نام laminar movement پدید آورند و این است که در هوا می مانند و می توانند اوگ بگیرند. پس از دست زدن به دو هزار آزمایش سر انجام در نهم آگوست 1896 توانست با دستگاهی که شکل بال پرنده بود به هوا برود و هنگامیکه در بلندی 15 متری بود ناگهان باد تندی وزید به زمین خورد و مرد. نو آور دوم: Horace Lawson Hunley بود او سال 1863 در Tennessee به جهان آمد و در مهندز ی دریایی دانش آموخت. پیش از او در سال 1515 Leonardo da Vinci زیر دریایی را برنامه ریزی کرد بود. Hunley بر این شد که زیر دریایی را برنامه ریزی کند که هشت تن در آن جا می گرفت و می توانستند زیر آب با نیروی مکانیکی بازوان به جنبش در آورند بدون آنکه کسی آنرا ببیند. آنزمان در آمریکا جنگ درونی میان مردم اپاختر و اواخشتر در گرفته بود. او به این اندیشه افتاد که با زیر دریایی خود کشتی های اپاختری ها که بندر بازرگانی Charleston را می بندنند در آب فرو ببرد و نابود کند. روی نوک زیر دریایی خود میله ایی افراشته کرد که بشکه ایی پر باروت به آن بسته شده بود و می توانستند با یک دکمه آنرا رها کنند و کنترل شده زیر کشتی دشمن بترکانند. در هنگام انجام این کار زیر دریایی آنها کنترل خود را از دست داد و در آب فرو رفت و همه سر نشینان و خود Hunley مردنند. پس از چندی توانستند زیر دریایی و پیکر مردگان را بالا بیاورند و آزمایش را از نو آغاز کنند. این با توانستند کشتی دشمن را در آب فرو ببرند ونکه خیزاب بر آمده از ترکیدن بشکه باروت خود سر نشینان زیر دریایی را هم کشت. اینهم نو آوری Hunley بود نا کام ماند و جان او را هم گرفت. در جنگ دوم جهانی آلمانیها بهترین زیر در یایی ها را ساختند و توانستند با آنها 3000 کشتی متفقین را نابود کنند. The allies هم موشکها و سیستمی را ساختند که با آنها می توانستند زیر دریایی های آلمان را شناسایی و نابود کنند. نو آور سوم Nikola Tesla است. او سال 1856 در روستایی به نام Smiljan کشور کراتی Koratien به جهان آمد و در رشته ماشین سازی دانش آموخت. هرگاه که لامپ خانه را روشن و یا تلفن دستی خود را شارژ می کنیم بایستی به یاد نیکلا تسلا بیفتیم. درست است که ادیسون لامپ و سیستم الکتریسته را نو آوری کرد ونکه روش او سر راست یا direct بود و با آن توانست بخشی از شهر نیویورک را روشن کند. روش Tesla گاه به گاه interchange بود و با آن مانند امروز می شود الکتریسیته را ارزان و در جاهای بسیار گسترده جابجا کرد. تسلا با این روش توانست تمام شهر نیویورک را روشن کند. چون نو آوری او روی دست ادیسون زده بود در برابر آن ایستادگی کرد و به ترفندی دست زد. Edison آمد و فیلی به نام Topsy را با الکتریسیته AC تسلا کشت و در میان مردم چو انداخت که این روش را می شود در چندلی الکتریکی هم بکار برد مردم به ترس افتادنند. تسلا رفت با یک سرمایه دار آمریکایی به نام Westinghouse پیمان بست و این مرد پولدار به Tesla پیشنهاد کرد که در برابر هر اسب بخاری که انرژی پدید می آید به او دو و نیم دلار بدهد. تسلا به دنبال پول نبود تنها می خواست که نو آفرینی او پذیرفته شود. او و سرمایه دار آمریکایی توانستند در برابر ادیسون پیروز شوند و الکتریسسته AC جای DC را گرفت. با اینهمه سودی به تسلا نرسید و دیگران نو آفرینی او را بکار بردنند. نو آوری دیگر تسلا این بود , در سال 1893 توانست انرژی را بدون سیم از جایی به جا دیگر ببرد. او با یک resonance ترانسفورماتور توانست خیزاب Wave به یک فرکانس دگرگون کند که او رادیو را نو آفرینی کرد ونکه یک ایتالیایی که تکنیک تسلا را بکار برده بود و رادیو ساخته بود به نام او تمام شد. Guglielmo Marconi آفریننده رادیو شناخته شد و در سال 1909 برای کار خود جایزه نوبل گرفت. Tesla در بیچاره گی و تنگدستی هنگامیکه 86 ساله بود و بیماری تار و پود Nerve داشت در یک هتل شهر نیویورک تنها در گذشت!
...
[مشاهده متن کامل]

*** چون من دیگر در این سایت دیدگاه نمی نویسم و این پایانی آن بود. بایسته می دانم از مدیر ارجمند و پایه گذار این واژه نامه یا دانشنامه سپاسگذاری کنم.
چرا؟ من به پاره ایی از دیدگاههایی که نوشتم نگاه کردم کسی آنها را نخوانده. با خودم می گویم که من چرند نوشته ام و این کار کژی بوده. به یاد گفته ایی از Bertolt Brecht می افتم که می گوید:\\ کسی که A می گوید ناچار و ناگزیر نیست B بگوید. او بایستی در یابد که A نادرست بوده. // حالا در یافته ام آنچه را که نوشته ام نادرست بوده!

آفریدگار/ کُبادُر
در اوستا " کبادور kobador " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
بوجود آورنده چیزی خاص

بپرس