مخالفت کردن


    challenge
    contravene
    object
    oppose
    protest
    resist
    thwart
    gainsay
    nix

فارسی به انگلیسی

مخالفت کردن با
disagree

مترادف ها

resist (فعل)
ایستادگی کردن، مانع شدن، مخالفت کردن با، مخالفت کردن، خودداری کردن از، مقاومت کردن، استقامت کردن، پایداری کردن

object (فعل)
اعتراض کردن، مخالفت کردن

disagree (فعل)
ناسازگار بودن، مخالف کردن، مخالفت کردن با، مغایر بودن، مخالفت کردن، مخالف بودن، نا همرای بودن، موافق نبودن، نساختن با

disaccord (فعل)
مخالف کردن، مخالفت کردن

oppose (فعل)
ضدیت کردن، مخالفت کردن، در افتادن، مقاومت کردن

پیشنهاد کاربران

خلاف آوردن. [ خ ِ / خ َ وَ دَ ] ( مص مرکب ) روی موافق نشان ندادن. مخالفت کردن. ستیزه کردن : و با زهیر خلاف آوردندو زهیر با ایشان حرب کرد. ( تاریخ سیستان ) . خلاف آوردند و هرچه مردم سکزی بود برنشسته. ( تاریخ سیستان ) .

withhold
push back
جبهه گرفتن
در پارسی " پترنیدن " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
پتیرکان= همیستاران = مخالفان
پتیرک= مخالف

بپرس