مخاطب

/moxAtab/

    addresser
    speaker
    addressee
    person spoken to
    [gram.] second person

فارسی به انگلیسی

مخاطب ساختن
to address

مخاطب قرار دادن
address, apostrophize, level

مترادف ها

addressed (صفت)
مخاطب، خطابی

پیشنهاد کاربران

مخاطب از خطاب و خطب آمده و به معنی اشاره گفتاری به کسی می باشد و برابر ایرانی آن هوار است به چم کسی را مورد خطاب قرار دادن برای نمونه
من بر سر او هوار کشیدم = او را خطاب قرار دادم
خطابش به من است = هوارش به من است
مخاطب = هواربند
خطبه = هوارِش / گفته
هَموَند
این پرونده مربوط من است وتمام آن مدارک ارایه شده به دادگاه جعل بود نمونه شناسنامه وکالتنامه نامه برای روز عاشورا تاریخ خورده وتمام مدارک اصل تحویل دادگاه همان تاریخ ارایه شده
🇮🇷 واژه ی برنهاده: سُخَنگیر 🇮🇷
دیگر واژگان همتا: همسخن، همگفتار، شنونده، بیننده
هَمپِیوَند، هَمگُفتار، هَمسُخَن، بینَنده، شِنَوَنده، خوانَنده
طرف گفتگو
مثل مقلد به کسر لام ( فاعل ) کسی که تقلید می کند
و
مقلد به فتح لام ( مفعول ) کسی که از او تقلید می شود. مرجع تقلید
یا
مخلص به فتح لام ( مفعول ) خداوند او را خالص کرده ( مثل اولیا )
مخلص به کسر لام ( فاعل )
...
[مشاهده متن کامل]

خودش اخلاص دارذ
مخاطب/ به کسر طا کسی که خطاب می کند
مخاطب /به فتح طا کسی که خطاب می شود

روی سخن؛ ( شنونده/شنوندگان؛ بیننده/بینندگان )
طرف مقابل
لامخاطب
بی مخاطب
طرف دیگر
از انتخاب شده می اید
کسی که برتر از دیگران وظیفه ایی به او محول شده . انتخاب شده خاص
کسی که حضور قلب دارد و چشم دل او باز است
بدون مخاطب
شخصی که با او صحبت میکنیم
Contact
audience
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس