مخ

/mox/

    brain
    cerebrum
    gray matter
    noggin
    upstairs
    bean
    block
    marrow
    pole
    skull

مترادف ها

brain (اسم)
ذکاوت، مغز، هوش، مخ، کله، خرد

marrow (اسم)
جوهر، مغز، مخ، مغز استخوان، قسمت عمده

encephalon (اسم)
مغز، مخ، دماغ

پیشنهاد کاربران

لری بختیاری
مزگ:مغز، مخ
نز روی عزیزی است که چون مرکب شاهان
رائض ننهد بر سر خرکره همی مخ
اگر بر سر خرکره مخ نمینهند از گرامی بودگیش نیست
خالص و برگزیده از هر چیز
" مخ و مقصود سخن نویسند و زواید القاب و عبارات را منکر باشند".
تاریخ جهانگشای جوینی ( ذکر قواعدی که چنگزخان بعد از خروج نهاد و یاساها که فرمود )
در گویش بوشهری مُخ یعنی درخت خرما و حتی محله ای به نام مخ بلند به معنای درخت نخل بلند وجود دارد.
تعریف مخ در زیست ✨🧠
✨بیشترین حجم مغز را "مخ" تشکیل داده است
کار مخ شامل ٣ مورد است
✨١. کنترل حرکات ارادی بدن
✨٢. دریافت اطلاعات از اندام های حسی مانند چشم و بینی
🌟٣. ارسال دستورات لازم برای اندام حسی
مخ همریشه با
مز
مغز یا مزگ
مغ
مغز سر
مخ*مح*::در زبان لری بختیاری به میخ گفته می شود
مخ گانه بکوو به گل::
میخ گاو بکوب به زمین
مح کوفتنه به تیس::
میخ کوبیدند به چشمش
*فرد خسیس*

بپرس